سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نرسیدن خیرت [به دوستان] به دوستی [آنان]با دیگران می انجامد . [امام علی علیه السلام]

عدالت صحابه در قرآن

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم(توبه /100)

نکات آیه

1-     1- منظور از السابقون الاولون:

الف:کسانی که به دو قبله نماز گذاردند.ب: کسانی که در بیعت رضوان بودند.ج:اهل بدر د: قبل از هجرت مسلمان شده اند

نظرعلامه طباطبایی ره این است که السابقون الاولون کسانى‏اند که قبل از هجرت ایمان آورده و قبل از  بدر هجرت کرده و یا به پیغمبر ایمان آورده و او را منزل دادند.این از وصف سابقون واولون فهمیده می شود.

2-     2-  جمله" وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ" عطف بر السابقون الاولون گروه دیگری را ذکر می کند که به وجه نیکو پیرو گروه اولند، در مقابل تبعیت ، سبق استفاده می شود نه اولیت

و بخاطر عمومیت کلمه سابقون و همینطور نسبی بودن کلمه سبق که شامل مسلمین هر عصری می شود، وصف بعدی یعنی اولون را آورد تا فقط مسلمین صدر اسلام را شامل شود.

پس سه طبقه داریم:اول طبقه سابقون از انصار دوم سابقون از مهاجر(متبوع) و سوم تابعین (تابع) و چون تابعین را مقید نیاورده و اینکه تابعین وصف طبقه اول و دوم نیست بلکه عام است ،پس تابعین عام است و شامل همه مسلمین بعد از سابقین است.و خداوند طبقه اول و دوم را بخاطر سبقت در ایمان آوردن به خدا و بر پا کردن پایه‏هاى دین مورد ستایش قرار می دهد.و طبقه سوم هم بخاطر تبعیت به حق از گروه اول و دوم مورد ستایش قرار گرفته اند.

3-       3-  معناى اتباع به احسان

تبعیت به احسان عینی تبعیت همراه با یک نوع احسان

باء در باحسان باء مصاحبت است نه سببیت و یا به معنای فی.چون اگر برای سببیت یا به معنای فی بود گذشته از اینکه معنای آیه غلط می شد باید احسان را با الف و لام می آورد.

و اگر گفته شود مگر تبعیت همراه با غیر احسان هم داریم می گوییم بله تبعیت دوگونه است.تبعیت مذموم و تبعیت ممدوح.اولی تبعیت کوکورانه و از روی هوی و هوس مشرکین از پدرانشان و امثال این است.ودومی مثل:

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ"

4-       4-  یکی از شرایط تابع و متبوع این است که تابع درعمل با متبوع هماهنگ باشد والا تبعیت مذموم خواهد بود.

پس تبعیت به احسان پیروی در عمل از دو طبقه قبلی است یعنی پیروی به حق و اینکه حق را با آنان ببینند نه بخاطر علاقه.یا پیروی بخاطر اعمال صالح منظور نیست چون با نکره بودن احسان سازگار نیست.پس پیروی باید پیروی از حق باشد.

 5-       کلمه" من" در جمله" مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ" تبعیضى است، نه بیانى،چون همه آنها ، آن فضایلی که گفتیم نداشتند، و اینکه در قرآن آیاتی داریم که نشان می دهد همه مهاجرین و انصار اینطور نیستند.عده ای فاسقند عده ای فی قلوبهم مرض.و معنا ندارد خدا از اینها راضی باشد.

6-     6-  فضیلت طبقه اول و دوم بخاطر ایمان و عمل صالح است.‏چون آیه در سیاق مدح مومنین است.واینکه در همه جای قرآن مدح مومنین مقید به ایمان وعمل صالح شده است.

و اگر مقید به ایمان و عمل صالح نباشد چند مشکل به وجود می آید

1- این آیه آیات دیگر را تکذیب می کند: فَإِنَّ اللَّهَ لا یَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ" - " وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ(توبه /80)" - " وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ(آل عمران 57)"

2-اگر مقید نباشد باید تمام آیات راجع به جزا و پاداش و وعده و وعید را مقید به غیر آن دو گروه کنیم.یعنی هر کس گناهی انجام دهد جزایش را می بیند مگر آن دو گروه.

وتقیید این آیات مشکل است چون آیات زیاد است و مقید کردن آنها باعث اختلال اصل نظام وعد و وعید می شود و حکمت تشریع آنها باطل می شود.

7-     7-  رضایت بنده از خداوند وقتی محقق می شودکه امری که از خواسته کراهت نداشته باشد.و چیزی که نخواسته دوست نداشته باشد.یعنی به قضای الهی تن در دهد.هم در تکوین هم در تشریع تسلیم باشد.

و این آیه می رساند که رضایت در آیه مقید به عمل صالح شده است و اینطور نیست که بگوییم همین که خداوند فرموده از آنها راضی شدمدیگر کارهای بعدی آنان تاثیری ندارد و خداوند همیشه از آنان راضی خواهد بود چون رضایت از اوصاف فعلیه خداوند است نه ذاتیه.اینطور نیست که بگوییم او در ذاتش متصف به رضایت می شود و یک روز از بندگان راضی می شود و یک روز خشمگین می شود.بلکه باید گفت خداوند با بنده اش معامله رضایت می کند و رحمت می دهد.یا معامله غضب می کند وعذاب می دهد.

پس ممکن است اول راضی باشد از بنده اش ولی بعدا به او غضب کند.

نتیجه اینکه آنچه از سیاق آیه بر می آید این است که منظور از رضایت رضایتی است که از بین نرفتنی است و رضایت خداوند نسبت به آن گروه دیگر تبدیل به غضب نخواهد شد چون رضایت از اشخاص معین و در زمان معین نیست این رضایت شامل گذشته و آینده می شود وهر کسی که در ایمان و عمل صالح پیرو گذشته گان باشند.

 

لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی‏ قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریباً (فتح/ 18)

نکات آیه

1-       1-  رضایت در خداوند یعنی ثواب وعقاب دادن است.چون خداوند نفس ندارد که حالتی بر آن عارض شود(همانطور در انسان اینطور است)

2-       2-  کلمه رضا به چند صورت متعدی می شود: 1- به خودی خود متعدی است.که مفعولش یا ذات است یا معنی 2- با حرف عن مفعولش فقط ذات خواهد بود. رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ 3- با حرف باء.مفعولش تنها معنا خواهد بود.

3-     3-  باتوجه به اینکه رضایت صفت فعل است و به معنای ثواب و جزاء و جزاء در مقابل عمل قرار میگیرد پس در آیه مورد بحث باید گفت بیعت گرفتن ظرف رضایت است و چاره ای نیست جز اینکه بگوییم رضا متعلق به خود مومنین است.

پس جمله" لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ" از ثواب و پاداشى خبر مى‏دهد که خداى تعالى در مقابل بیعتشان به آنها داده است.

4-      4-   " فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً

مراد از" ما فِی قُلُوبِهِمْ" حسن نیت و صدق آن در بیعتشان است.

پس معناى آیه مورد بحث این است که: خداى تعالى از صدق نیت و خلوص آنها در بیعت کردنشان با تو آگاه است.

5-    5-   اگر اینطور گفته شود که علم خداوند به نیت خالص باعث خشنودی و رضایت است نه اینکه رضایت باعث علم خداوند باشد که لازمه این حرف این است که رضایت را متفرع بر علم باشد نه علم متفرع بر رضایت که در آیه اینطور است.میگوییم همانطور که مسبب متفرع بر سبب است(وجودش موقوف به آن)همچنین سبب متفرع بر مسبب است(چون انکشاف سبب بوسیله مسبب است)و رضایت خداوند از مجموع علم خدا و عمل صالح عبد بدست می آید.

 مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً (فتح/29)

" وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً"- ضمیر" منهم" به" الذین معه" برمى‏گردد.

 در رابطه با کلمه من در آیه (منهم) دو دیدگاه وجود دارد

1-    1-   من تبعیضیه است و مغفرت و اجر مشروط به ایمان و عمل صالح است.و همه کسانی که با پیامبر بوده اند شامل مغفرت و اجر نمی شوند.پس آیه شامل کسانی که منافق بوده اند و یا از اصحاب پیامبر ص بوده اند و کافر و مشرک نشده اند ولی عمل صالح انجام نداده اند نمی شود.

2-     2-  بعضى گفته اند: کلمه من بیانیه است، نه تبعیضى، و در نتیجه وعده مغفرت و اجر عظیم، شامل تمامى افرادى که با پیامبر بودند، مى‏شود، هر چند که منافق یا فاقد عمل صالح و یا فاسق بوده باشند.

این حرف درست نیست چون اگر بیانیه باشد داخل بر ضمیر نمی شود.و استشهاد به آیه لو تزیلوا لعذبنا درست نیست چون آنجا هم تبعیضیه است.

ثانیا اگر این حرف درست باشد باید همه احکام مخصوص مومنین باشد ودر باره غیر مومنین لغو باشد که این مخالف قرآ« و سنت است.

3-     3-  سلمنا که اشتراط هست و از نظر عقلی باید مقید به ایمان و عمل صالح شود ولی دراین آیه سیاق آن دلالت دارد که اصحاب پیامبر ص هم ایمان داشته اند و هم عمل صالح.(شاهد این سخن قرار گرفتن کلمه منهم بعد از جمله " الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" است که یعنی عمل صالح از آنان جدا نبوده است.و همینطور جمله تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً که از این استمرار فهمیده می شود.

جواب:قرار گرفتن کلمه منهم بعد از جمله " الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" برای اینست که بفهماند موضوع حکم هم " الَّذِینَ آمَنُوا" وهم " عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" است.و مغفرت بدون یکی از اینها حاصل نمی شود.

اما جمله " تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً ..." استمرارش تا روز نزول آیه است نه تا موقعی که زنده اند(پس می شود تا قبل از نزول آیه هم ایمان داشتند هم عمل صالح ولی بعد از آن از دست داده باشند.

پس مغفرت مطلق نیست و الا با بقای تکلیف سازگار نیست وباید گفت آنها تکلیفی ندارند و در نتیجه معصیتی در کار نخواهد بود و مغفرت هم معنی ندارد.

در نتیجه از مجموع این سه آیه بدست می آید که رضایت و یا شمول مغفرت خداوند همه اصحاب را نمی گیرد و یا اگر بگیرد تا قبل از نزول را شامل می شود(آیه آخر ). یا اینکه رضایت نسبی و منحصر به مورد آیه است نه به صورت مطلق .پس همه اصحاب پیامبر ص مورد رضایت و مغفرت الهی نبوده اند.

 

برگرفته از تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره



کلمات کلیدی : عدالت صحابه-قرآن-رضی الله

[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 91/2/31:: 9:43 عصر

محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.

قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

purchase vpn

بازی اندروید