پلورالیسم در قرآن
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ.
و این کتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مىکند، و حافظ و نگاهبان آنهاست پس بر طبق احکامى که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوى و هوسهاى آنان پیروى نکن! و از احکام الهى، روى مگردان! ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوى خداست سپس از آنچه در آن اختلاف مىکردید به شما خبر خواهد داد. (48)
تعدد و اختلاف شرایع ناشی از ارده الهی است چرا که خداوند می توانست همگان را امت واحدی قرار دهد.ولی چنین نخواسته زیرا اراده کرده است انسانها را در آنچه به آنها بخشیده بیازماید.
پس وظیفه شما این است که با وجود اختلاف همه به سوی خیرات حرکت کنید و از هم سبقت بگیرید.بعد که به سوی خدا بازگردید می فهمید در مورد آنچیز هایی که در آن اختلاف داشتید.
جواب:
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ
بالحق مطلق است و همه شؤون مربوط به قرآن را می گیرد.و یکی از اوصاف قرآن این است که مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ است.کتابهای قبلی خود را تصدیق می کند. بعد می فرماید مُهَیْمِناً عَلَیْهِ یعنی قرآن ابقای حقیقت آنها را تصدیق نمی کند که دین بدون باطل باشند.
پس جمله مورد بحث که مىفرماید:" وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ" متمم جمله قبل است که مىفرماید:" مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ" متممى است که آن را توضیح هم مىدهد، چون اگر این جمله نبود ممکن بود کسى توهم کند که لازمه تصدیق تورات و انجیل این است که قرآن احکام و شرایع آن دو را نیز تصدیق کرده باشد، به این معنا که حکم کرده باشد به اینکه شرایع تورات و انجیل هم اکنون نیز باقى است، و قرآن هیچ تغییر و تبدیلى در آن نداده، و همین که فرمود: قرآن در عین اینکه تورات و انجیل را تصدیق دارد، مهیمن بر آن دو نیز هست، دیگر جاى این توهم باقى نمىماند، و مىفهماند که تصدیق قرآن به این معنا است که قرآن قبول دارد که این دو کتاب از ناحیه خدا نازل شده، و خداى تعالى مىتواند هر گونه تصرفى در آنها بنماید، پارهاى احکام آن دو را نسخ، و پارهاى دیگر را تکمیل کند، هم چنان که جمله بعدى که در ذیل آیه است به این نکته اشاره نموده و مىفرماید:" وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً، وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ".
قرآن اصول ثابت و لا یتغیر کتابهای پیشین که توحید و نبوت و معاد و...است، را حفظ کرده و فروعی که تغییر پذیر است را نسخ کرده است.
لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً
شرع و شریعت به معنای راهی که رونده اش را به مطلوب می رساند.
مفردات در مورد شرع آورده است:
الشَّرْعُ: نهج الطّریق الواضح. یقال: شَرَعْتُ له طریقا، و الشَّرْعُ: مصدر، ثم جعل اسما للطریق النّهج فقیل له: شِرْعٌ، و شَرْعٌ، و شَرِیعَةٌ، و استعیر ذلک للطریقة الإلهیّة. قال تعالى:
لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا
منهاج هم به معنای راه واضح و آشکار آمده است.
النَّهْجُ: الطریقُ الوَاضِح
وقتى مىگویند:" شرعت له طریقا" معنایش این است که من خط مشى و روشى روشن پیش پایش گذاشتم، و این کلمه یعنى کلمه" شرع" در اول مصدر بوده، و بعدا آن را نام براى همان طریقه و روش کردند، و در آخر بطور استعاره نام طریقتهاى الهیه نموده و گفتند: مسیحیت یک شرع (به کسر شین) و یا یک شرع (به فتحه شین) و یک شریعت است، و شرعه و منهاج به همین معنا است،- تا آنجا که مىگوید- بعضى گفتهاند: اگر شریعت را شریعت خواندهاند از این باب بوده که خواستهاند آن را به شریعه نهر (آن راهى که افراد و حیوانات از آن راه به لب نهر مىروند) تشبیه کنند.
و چه بسا که مطلب عکس این باشد، یعنى اگر راه به لب نهر را شریعه گفتهاند از شریعت به معناى طریقه گرفته باشند، به این مناسبت که چون راه به لب آب براى اهل هر محلى روشن و واضح بوده، خواستهاند با این نامگذارى از روشنى آن خبر دهند، و اما کلمه" نهج" به فتح نون و سکونها، به معناى طریق واضح است، وقتى مىگویند:" نهج الامر و انهج" معنایش این است که فلانى فلان امر را روشن و واضح کرد، و مصدر میمى آن یعنى" منهج" و" منهاج" نیز به همان معنا است.
فرق شرع و منهاج
شریعتى و راهى روشن این کلام از باب تغلیب مخاطب است بر غایب و شریعت آن است که منصوص علیه باشد در کتاب و منهاج آنکه ثابت شود بخدمت پیغمبر و در انوار گفته که شریعة در اصل بمعنى طریق آبست و تشبیه دین بآن بجهت آن است که دین سبب حیاة ابدیه است هم چنان که آب سبب حیاة دنیویه است و منهاج بمعنى طریق واضح است در دین مأخوذ از (نهج الامر اذا وضح) یعنى اگر چه اصول مذهب هر یک از امت محمد و موسى و عیسى یکیست اما اختلاف در احکام فروع است که بر حسب حکمت و مصلحت در هر زمانى وضع آن کردهایم یعنى از براى هر یک از این سه طایفه شریعتى و احکامى در باب حلال و حرام تعیین نمودهایم این دلیل است بر آنکه ما متعبد نیستیم بشرایع متقدمه
" راغب" در کتاب" مفردات" از ابن عباس نقل میکند که میگوید: فرق میان" شرعة" و" منهاج" آن است که" شرعة" به آنچه در قرآن وارد شده گفته میشود و" منهاج" به امورى که در سنت پیامبر ص وارد گردیده (این تفاوت گرچه جالب به نظر مىرسد اما دلیل قاطعى بر آن در دست نیست)
بعضى از بزرگان مفسرین معتقدند که دین و شریعت با هم تفاوت دارند، دین عبارتست از اصل توحید و اصول دیگرى که میان تمام مذاهب مشترک است و، لذا دین همیشه یکى است، ولى شریعت به قوانین و احکام و مقرراتى گفته مىشود که در مذاهب با هم تفاوت دارند و اما دلیل روشنى بر این تفاوت نداریم، زیرا این دو کلمه در بسیارى از موارد به یک معنى استعمال مىشوند.
آنچه در ادیان الهی مشترک است اصول آنهاست ولی در احکام و فروع با هم اختلاف دارند و هر پیامبری که آمده مردم را به آن اصول یعنی توحید و نبوت و معاد دعوت کرده و در فروعی با هم در اختلاف بوده اند که همین باعث اختلاف ادیان است(البته منظور ادیان الهی و تحریف نشده است)
لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ
بر فرض که این آیه بر تکثر ادیان دلالت داشته باشد ولی اینکه کدام یک از ادیان حق است باید صدر و ذیل آیه و آیات قبلی را دید.
پیش فرضهای فهم تکثر از این آیه
تفسیر قرآن به صورت قطعه قطعه و جدای از آیات دیگر.
شبهات موجود در باب پلورالیسم.اگر به اعتقاد شیعیان تنها اقلیت اثنا عشری و به اعتقاد یهودیان تنها اقلیت دوازده میلیونی یهودیان هدایت یافته اند و بقیه گمراه، پس هدایت گری خداوند چگونه و کجا تحقق یافته است؟ و اینکه در فقه اسلام به اهل کتاب رسمیت داده شده است و آنها مجاز به اجرای آداب و رسوم خود هستند. و اینکه آیاتی در قرآن وجود دارد که ملاک سعادت را فقط سه چیز می داند: ایمان به خدا، ایمان به قیامت و عمل صالح و تابعیت دین خاصی را شرط نکرده است.
همه ادیان یک روح دارند و همگی چیز واحدی می گویند(مسائل مشترک دارند)
تجربه دینی در همه ادیان وجود دارد.
اگر قائل به پلورالیسم نباشیم همه مردم به جهنم می روند.
اگر بگوییم رستگاری و نجات با یک دین حاصل می شود با هدایت مطلق الهی و رحمت خداوند سازگار نیست.
کلمات کلیدی :
پلورالیسم-قرآن-تعدد ادیان
[ نظر:() ]