|
|
|
نزدیک است که حکیم، پیامبر گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سوال :مشخصات ظاهری امام زمان چیست؟ پاسخ :برخی از ویژگی های ظاهری آن حضرت به قرار زیر برشمرده شده است: الف( هنگام نمازگزاردن بر پدر بزرگوار خود امام حسن عسکری)ع( بچه ای با صورتی به رنگ میان سیاهی و سفیدی, موهایی پرپشت و کوتاه و دندانهایی با فاصله اندک از سوی مردم دیده شده است. ب ( پس از آن در طول غیبت صغری, به صورت جوانی زیباروی, خوش بو, باوقار و نیکوسخن از سوی بینندگان, شناسانده شده است. ج ( در روایتی دیگر در این باره آمده است: آن حضرت, سبزه گون, راست قامت, خوش اندام, با قدی نه چندان بلند و نه خیلی کوتاه )متوسط( چهارشانه, با سری گرد, گشاده پیشانی, بینی ای با سوراخ های تنگ و وسطی کشیده و بلند, گونه هایی کم گوشت و گشاده با خالی در سمت راست آن و ویژگی های دیگر )محمد صدر, تاریخ الغیبه الصغری, ص 45 - 045(. د ( به گفته نمایندگان خاص آن حضرت به ویژه محمد بن عثمان, آن حضرت با حفظ ویژگی های یاد شده از حالت خردسالی و نوجوانی, به جوانی برومند و قوی تغییر شکل یافته است. کلمات کلیدی : مشخصات -امام زمان، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/19:: 12:21 عصر
سوال :آیا حق الناس از شهید بخشیده می شود؟ پاسخ :همچنان که در ردیف سوم پاسخ به پرسش 6 یادآوری شد, بدهکاری که از نمونه های حق الناس به شمار می آید, از شهید بخشوده نمی شود. البته همانگونه که در این روایت گفته شده, کفاره حق الناس )از جمله بدهکاری( مجازات و به کیفر رسیدن شهید نیست بلکه این کفاره تنها پرداختن بدهکاری و به طور کلی, ادای حق الناس می باشد. از این رو با مطلب بیان شده در حدیث یاد شده نمی توان این نتیجه را گرفت که پس با شهادت گناهان شهید بخشوده نشده و او همچنان گرفتار عذاب الهی باقی خواهد ماند. بلکه این دین حتما باید پرداخت شود و همین پرداخت, کفاره گناه او محسوب می شود. کلمات کلیدی : حق الناس -شهید، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/19:: 12:20 عصر
سوال :آیا با توجه به این که در قرآن ذکر شده روز قیامت روز تبلی السرائر است تمام اعمال ما برای انسان های دیگر به نمایش گذاشته می شود یا خیر؟ پاسخ :برابر آیه 9 سوره طارق که می فرماید: یوم تبلی السرائر و نیز آیه 011 سوره مبارکه توبه که می فرماید: و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون و برخی آیات دیگر در روز قیامت که روز بازپرسی از اعمال و عمر دنیایی انسان هاست قطعا اعمال انسان { چه خوب و چه بد { آشکار می گردد, هم او خود می فهمد که چه کرده است و هم دیگران آگاه می گردند زیرا قیامت ظرف ظهور و آشکار شدن همه حقایق زندگی دنیا و اعمال افراد است سرش آن است که بالاخره باید ارزش و عظمت بندگان راستین و صالح خدا از یک سو و بدبختی و پستی ناپاکان و تبهکاران از سوی دیگر در یک جایی باید بدون کم و کاست نمایان شود, تا اهل ایمان احساس خوشنودی کرده و تبهکاران شرمسار گردند و آن وقت روز قیامت است و از این رو است که قرآن می فرماید: قیامت به گونه ایست که گنه کاران را با چهره شان می توان شناخت یعرف المجرمون بسیماهم )الرحمن, آیه 14(. و در جای دیگر آمده است: در قیامت گروهی با چهره های سفید و روشن دارند و گروهی دیگر چهره های تاریک و غبارآلود وجوه یومئذ مسفره, ضاحکه مستبشره و وجوه یومئذ علیها غبره نزهقها قتره )عبس, آیات 14-83(. برای آشنایی بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه, ج 2, ص 692, ج 8, ص 421, ج 62, ص 863 و 651. کلمات کلیدی : قیامت -تبلی السرائر، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/19:: 12:19 عصر
سوال :معنی کلمه هو چیست؟ و چه سری در این کلمه نهفته است که دراویش با ذکر مدام این کلمه تیغ, شمشیر, عقرب و شیشه و ... به بدنشان فرو می برند و می خورند وچیزیشان نمی شود و یا با ذکر جمله هو یا علی, هو علی و مدد از خود بیخود می شوند؟ پاسخ :در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود: 1. کلمه هو در لغت به معنای او است که به سوم شخص فرد اطلاق می شود. 2. کلمه هو در اصطلاح عرفانی عبارت است از: مقام ذات خداوند که شامل همه کمالات وجودی است, عرفا ذات را غیب الغیوب می نامند. علامه طباطبایی در ذیل آیه 552 سوره بقره می فرمایند: در معنای جمله الله لا اله الا هو , ضمیر هو به الله برمی گردد که گفتیم ذات شامل همه کمالات است لکن چون در اثر کثرت استعمال, نام خدای تعالی شده, تنها بر ذات دلالت می کند. )تفسیر المیزان, علامه محمد حسین طباطبایی, ج2, ص105, دفتر انتشارات اسلامی قم( 3. نکته شایان ذکر این است که معارف بلند عرفانی را باید از باورها و عملکرد صوفیه و فرقه های دراویش تفکیک کرد. بسیاری از کسانی که لفظ هو را به کار می برند صرفا لقلقه زبان است و بویی از معنای ژرف آن نبرده اند و معرفت کافی نسبت به آن ندارند. 4. انجام کارهای عجیب و غریب توسط گروههای اشاره شده چون خوردن شیشه و ... محصول پرورش توانایی ها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضت ها به چنین مهارت هایی دست می یابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذکر کلمه هو ندارد و با اموری چون کرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران تفاوت ماهوی دارد. شاهد بر این مطلب این است که بسیاری از دیگر فرقه های صوفیه هستند که این اذکار را مرتب بر زبان تکرار می کنند ولی فاقد چنین مهارت ها و توانایی هایی هستند. در ضمن بسیاری از این کارها برخلاف عقل, شریعت و دین است و خداوند از انجام آنها نهی فرموده است چرا که مسیر زندگی را به جای حرکت به سوی تعالی در جهت انحطاط سوق می دهد و به نوعی سرگرمی باطلی گرفتار می سازد. کلمات کلیدی : هو-دراویش -هو یا علی، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/19:: 12:19 عصر
سوال :منظور از لوح محفوظ چیست؟ پاسخ : لوح محفوظ مرتبه ای از علم الهی است که آنچه در آن نوشته شده به هیچ وجه دگرگونی در آن راه ندارد و کاملا محفوظ است. در مقابل آن لوح محو و اثبات به مرتبه ای گفته می شود که چیزی در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جای آن چیز دیگری نوشته شود. این سخن را به نوع دیگر می توان بیان کرد و آن این که علم خداوند دارای دو مرحله است علم به مقتضیات و علل ناقصه و علم به علل تامه آنچه مربوط به مرحله دوم است و از آن به ام الکتاب و لوح محفوظ تعبیر می شود و آنچه مربوط به مرحله اول است به لوح محو و اثبات تعبیر می گردد. وگرنه لوحی در گوشه ای از آسمان گذارده نشده که چیزی در آن بنویسند و یا محو کنند.)ر.ک: تفسیر نمونه, ج 01, ص 242, ج 42, ص 841 و ج 5, ص 172, ج 8, ص 823 و تفسیر المیزان, ج 31 , ص 331 و ج 2, ص 22(. کلمات کلیدی : لوح محفوظ-محو و اثبات، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/19:: 12:17 عصر
سوال :آیا شما با این عقیده موافقید که زنان ناقص العقل هستند؟ چرا؟ پاسخ :عقلی که دراین جا موردنظراست عقل ابزاری است که در تدبیر امور مادی و دنیایی به کار می آید و هیچ ربطی به عقل کمالی ندارد. آنچه که ملاک انسانیت انسان است و به واسطه آن ، شخص به خداوند تقرب یافته و به کمال و سعادت دست می یابد، در زن و مرد یکسان است . کمتر بودن عقل ابزاری در زن ، ارتباط دقیق با مسوئولیتی دارد که به طور طبیعی و تکوینی بر دوش او نهاده شده است . به عبارت دیگر، زندگی انسان لوازم و نیازهای گوناگونی دارد که هر یک از آنها، ابزارهای ویژه ای می طلبد. خداوند متعال در نظام زیبای هستی هر یک از دو جنس زن و مرد را، به گونه ئ خاصی و با ویژگی های ذاتی متمایزی آفریده و هر یک را با ابزارهای ویژه ای مجهز ساخته است . در این راستا زن را کانون مهر و عطوفت و دلربایی قرار داده و مرد را مظهر قدرت و تدبیر. بنابراین زن از جهاتی بر مرد برتری دارد و مرد در جهتی دیگر و هر یک به تناسب این ویژگی ها، رسالتی ویژه بر دوش دارند. آن گاه هر دو را مکمل یکدیگر و زندگی را براساس آن ، کانونی از مهر و صفا و تدبیر و فعالیت قرار داده است . کلمات کلیدی : زنان- ناقص العقل، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/19:: 12:16 عصر
سوال :اگر شروع عالم قبر و یا برزخ بلافاصله پس مرگ است چرا نماز لیله الدفن باید شب دفن میت خوانده شود ؟ پاسخ :هم چنان که تشییع و تلقین از آداب بخصوص دفن است. نماز لیله الدفن نیز از آداب دفن مومن می باشد. چه بسا دفن جسد زیر خاک خصوصیتی داشته باشد و برای روحی که ناظر بر جسد خویش در آن شب بسیار سخت باشد لذا بر اساس, روایات, نماز شب دفن, نماز هدیه به مومنی است که از دنیا رفته است. )وسائل الشیعه, شیخ حر عاملی, ج 8, ص 861, تحقیق و نشر موسسه آل البیت قم( که در پایان نماز گفته می شود وابعث ثوابا الی قبر فلان حکمت این امر در روایتی از پیامبر اکرم)ص( چنین نقل شده است: برای انسانی که از دنیا رفته است ساعتی سخت تر از شب اول دفن نیست. پس بر مردگان خود با صدقه ترحم کنید و رحمت بفرستید و اگر امکانی نداشت, دو رکعت نماز برای آنها بخوانید... زیرا پس از این نماز خداوند هزار فرشته را به سوی قبر او می فرستد که با هر فرشته لباس و زینتی است و قبرش تا روزی که در نغمه صور دمیده می شود, از تنگی به در می آید و گشایش می یابد. همچنین به نمازگزار نیز تا زمانی که خورشید بر او می تابد حسنه می دهند و او را چهل درجه بالا می برند. )مستدرک الوسائل, میرزای نوری, ج 6, ص 443, تحقیق و نشر موسسه آل البیت قم( کلمات کلیدی : عالم قبر -برزخ -مرگ -نماز لیله الدفن، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 11:7 عصر
سوال :در باب عدل الهی گفته می شود که زنازاده از نظر آیات و ادله مستند, نمی تواند به رستگاری برسد و به طور کلی زمینه در او به گونه ای است که به طرف گناه تمایل بیشتری دارد. حال بر اساس عدل خداوندی, چرا یک فرد زنازاده - که خودش در امر زنا هیچ دخالتی نداشته - باید این گونه باشد؟ پاسخ :نخست باید دانست در اعمال انسان سه عامل مهم نقش دارد: 1. عوامل وراثتی و ژنتیکی , 2. عوامل محیطی, 3. اختیار و انتخاب. سه امر یاد شده, از عوامل متغیر هستند که هیچ گاه شرایط مساوی را برای افراد انسان ها به وجود نمی آورند و این تفاوت ها از زیبایی های آفرینش و بر اساس حکمت خداوند است. اما عدالت خدا بر این اساس است که از هر کس با توجه به شرایط محیط و عوامل ژنتیکی و امکاناتی که در اختیار دارد, بازخواست کند لذا شدت و یا تخفیف عذاب و یا پاداش او نیز با ملاحظه هر سه عامل است. به طور مثال در روایت آمده که خداوند, هفتاد خطا را بر جاهل می آمرزد که یکی از آنها را بر عالم نمی آمرزد. بنابراین تأثیر عوامل غیر اختیاری در روحیات و اعمال و کنش های انسان ها, امری مسلّم و تردید ناپذیر است لیکن این گونه امور هرگز سلب کننده اختیار و آزادی اراده انسانی نیستند و از طرف دیگر نمی توانند فطرت پاک الهی آدمی را - که اورا به سوی خدا و فضایل و پاکی ها فرا می خواند - از بین ببرند. نقش عوامل محیطی یا وراثتی یاد شده, ایجاد زمینه گرایش به سوی بعضی از رذالت ها و منکرات است. بنابراین تفاوت یک انسان حرام زاده یا فردی که در محیط تربیتی فاسدی تولد و رشد می یابد, با فرد حلال زاده یا کسی که در محیط سالم تولد و رشد یافته, آن است که در وی زمینه گرایش به کژی ها و آلودگی ها بیشتر است ولی این زمینه هرگز توانایی و اراده اصلاح را از او سلب نمی کند و همین انسان بر حسب فطرت الهی میل به سوی نیکی ها و ارزش های متعالی نیز دارد. بنابراین می تواند مانند هر کس دیگر به سمت ارزش ها و فضایل حرکت کند. در طول تاریخ نیز بسیاری از انسان هایی که در محیط سالم رشد کرده اند, به سوی انحرافات گرویده و در مقابل افرادی در محیط های فاسد علیه تمایلات نفسانی پست خود قیام کرده و به اصلاح گراییده اند. از طرف دیگر عذاب و پاداش الهی, نسبت به همه انسان ها یکسان نیست چنان که گفته اند: در قیامت سه کتاب وجود دارد که به حسب آنها پاداش و جزا صورت خواهد گرفت: 1. پرونده سیئات, 2. پرونده حسنات, 3. پرونده نعمات. مقصود از نعمت ها صرفاً آب و نان و ... نیست بلکه مهم ترین آنها عوامل تربیتی - مانند پیامبران, علما, خانواده خوب, دوستان خوب, شرایط اجتماعی مناسب, قوای ادراکی, شرایط ژنتیک و... - می باشد. از اینجا روشن می شود که مسئولیت هر کس در پیشگاه خداوند, متناسب با نعمت هایی است که پروردگار به وی ارزانی داشته و عدالت الهی ایجاب می کند با ملاحظه تمام شرایط و عوامل ارادی و غیر ارادی دخیل در افعال انسان, هر فردی را پاداش و جزا بخشد. آنچه در روایات درباره حرام زادگان و ... آمده, همه برای تذکر و یادآوری وجود همین زمینه ها است و از آنها می توان در امور تربیتی نتایج درخشانی گرفت. بنابراین وجود این عوامل و تأثیر آنها, هیچ تضادی با عدل الهی و پاداش و عذاب اخروی ندارد. کلمات کلیدی : زنازاده-رستگاری-عدل، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 11:6 عصر
سوال : آیا می توانم بگویم: من که راضی به زندگی نیستم و به جبر زنده ام, اگر گناهی می کنم به حساب کسی است که مرا آفرید؟ اگر خدا مرا نمی آفرید, من هم گناه نمی کردم و مجبور نبودم آن همه عذاب آخرت را تحمل کنم؟ پاسخ : اگر انسان به حقیقت, مقام و منزلت خود واقف شود, شکایت و احساس عدم رضایت نمی کند. در این باره توجه به چند نکته بایسته است: یکم. انسان گل سرسبد هستی, تاج و جوهره اصلی آن و اشرف تمامی مخلوقات است و در واقع همه جهان برای او آفریده شده است1. تاج کرّمنا ست بر فرق سرت طوق اعطیناک آویز برت جوهر است انسان و چرخ او را عرض جمله فرع و پایه اند و او غرض ای غلامت عقل و تدبیر است و هوش! چون چنینی خویش ارزان مفروش2 دوم. از این حقیقت نباید غفلت کرد که خاصیت نور باطنی, از فطرت انسان پرتو افشان می شود و اگر این منبع الهی )فطرت(, زنده به گور نشود و غبار آلودگی ها و هواهای نفسانی آن را نپوشاند, همواره پر فروغ خواهد بود. امّا اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد, انسان گنه کار حقیقت خود را نمی بیند و از آنجا که نوری ندارد, خود را گم نموده, پس از مدتی خویشتن را به کلی فراموش خواهد کرد. تنها با علم و محبّت است که فطرت انسان, پر فروغ خواهد ماند زیرا علم, مبدأ فاعل آدمی )خدا( را به انسان می نمایاند و دوّمی انسان را به مبدأ اصلی خویش )خداوند متعال( می رساند: العلم یدل علیه و الوجد یدّل له 3. انسان ها باید در شناخت خویش بکوشند تا خویش را ارزان نفروشند و از وجود خود در این جهان احساس نارضایتی نکنند بلکه با حضور خود در این جهان از بیشترین لذت های مادی و معنوی بهره مند گردند و سعادت و آسایش جاودانه در سرای آخرت را برای خود به ارمغان آورند. خویشتن نشناخت مسکین آدمی از فزونی آمد و شد در کمی خویشتن را آدمی ارزان فروخت بود اطلس خویش بر دلفی بدوخت4 اهمیت امید خداوند متعال ناامیدی از رحمت خویش را گناهی بزرگ می شمارد و خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ 5 بگو: ای بندگانی که به خود ستم کرده اید! از رحمت و آمرزش الهی ناامید نشوید زیرا خدا آمرزنده و مهربان است و اگر توبه کنید هر گناهی را می آمرزد .
فضل حق با اینکه او کژ می تند عاقبت زین جمله پاکش می کند سبق برده رحمتش وان غدر را داده نوری که نباشد بدر را آب بهر این ببارید از سماک تا پلیدان را کند از خبث پاک6 در این صورت نه جایی برای ناخشنودی وجود دارد و نه جایی برای یأس و ناامیدی. پس دیگر گناه چرا و شکوه برای چه؟! درست است که اگر خدا انسان را نمی آفرید, گناه هم نمی کرد اما این سخن نتیجه نمی دهد که گناه او بر گردن خداوند است! آفرینش انسان شبیه تحصیل علم است. علم یکی از حیاتی ترین نیازها و اسباب رشد و تعالی و ترقّی آدمی است ولی از همین علم بسیار سوء استفاده ها شده و زیان های جبران ناپذیری به بشریت وارد گشته است. اگر علم نبود, سلاح های مرگبار شیمیایی, اتمی و بیولوژیک هم نبود اما این به معنای آن نیست که علم بد است و گناه جنگ های خانمان سوز جهانی, به گردن علم و دانش است. آنچه بد است, فقدان ایمان و جهت گیری صحیح در کنار آن است و آن که مقصر است, انسان هواپرستی است که علم را ابزار قدرت و قدرت را ابزار رسیدن به تمایلات نفس اماره خود قرار داده است. وجود ما خوب است و اگر به خوبی از این وجود و استعدادها و ابزارهای مختلفی که خداوند در جهت سعادت جاودان به ما ارزانی داشته, استفاده نکنیم, بد خواهد بود و بدتر آنکه از سر مسئولیت گریزی بخواهیم کفران نعمت و تقصیر خود را گردن خدای مهربان بیندازیم!
1 اسراء )71(, آیه 07 میزان الحکمة, ج 1, ص 063 و 163. 2 مثنوی معنوی, دفتر 5, ابیات 6753 - 4753. 3 شرح کلمات باباطاهر به نقل از: آیةاللَّه جوادی آملی, تفسیر موضوعی قرآن کریم, ج 41, ص 431, قم: اسراء, چاپ اول, 9731. 4 مثنوی معنوی, دفتر 3, بیت 0001 و 1001. 5 زمر )93(, آیه 45. 6 مثنوی معنوی, دفتر 5, ابیات 591, 691 و 991. کلمات کلیدی : امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 11:4 عصر
سوال :چرا خدا شیطان را آفرید و به او مهلت داد تا انسان را گمراه کند؟
پاسخ :در ابتدا گفتنی است: اگر چه شیطان از فرمان خداوند روگردانی کرده, اما در هر صورت آفریده خداست و در جهان هستی نقشی دارد. برخی از بزرگان عرفان و حکمت, شیطان را به سگ آموزش دیده تشبیه کرده اند که بیگانگان را آزار می دهد و به خودی ها کاری ندارد. قرآن مجید نیز درباره کسانی که سزاوار وسوسه و آزارهای شیطانی اند می گوید: أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا 1 آیا ندانستی که ما شیطان ها را بر کافران گماشته ایم, تا آنان را \به گناهان [ تحریک کنند؟ و إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ 2 تسلّط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی برمی گیرند, و بر کسانی که آنها به او \خدا[ شرک می ورزند . از این آیات به خوبی آشکار می شود: کسانی که با سوء اختیار خود, از ولایت الهی روی گردان شده اند, سزاوار اسارت شیطانی اند اما درباره پاکان و انسان هایی که بهره مند از الهامات رحمانی اند, می فرماید: إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ 3 در حقیقت, تو را بر بندگان من تسلّطی نیست, مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند . حال در این پرسش سه موضوع )خداوند, انسان و شیطان( مطرح است. گرچه بعضی از مباحث آنها با هم تداخل دارد, اما در اینجا جداگانه به بررسی آنها می پردازیم. الف. خداوند 1. هدف خداوند از خلقت انسان, به کمال رساندن او است یعنی, هدف به فعل خدا مربوط می شود, نه به فاعل زیرا خداوند خود کامل علی الاطلاق است و نمی توان غایت و هدفی برای ذات او تصوّر کرد. 2. تبلور کمال انسان, معرفت الهی است و شناخت نیز در گرو عبادت او است. از این رو خداوند فرمود: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ 4 جن و انس را تنها برای عبادت خود آفریدم . با عبادت و معرفت ذات کامل علی الاطلاق )خداوند(, کمال انسان تحقّق می یابد. 3. انسان عبادت گر را تنها در صورتی می توان در حال حرکت به سوی کمال برین به حساب آورد که آگاهانه و با اختیار, این مسیر را انتخاب نماید نه آنکه مانند فرشتگان, به صورت تکوینی عبادت کند و قدرت بر عصیان و نافرمانی خدا نداشته باشد: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون 5. جلوه ای کرد رُخش, دید ملک عشق نداشت غرق در غیرت شد و آتش به سراپرده آدم زد از این رو خداوند, انسان را موجودی مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار او قرار داد: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا 6 ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شاکر باشد یا ناسپاس . 4. از اینجا است که مسئله امتحان به عنوان یکی از اهداف واسطه ای خلقت انسان مطرح می شود. امتحان, تبلور اختیار انسان است و جای تعجب ندارد که در آیات فراوانی از قرآن کریم, طرح این مسئله به گونه های مختلف مشاهده می شود: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیه 7 ما انسان را از نطفه ای اخلاط آفریدیم تا او را بیازماییم 8. 5. برقراری یک امتحان واقعی, تنها در صورت قدرت بر انتخاب هر یک از دو طرف خیر و شرّ, توسط انسان میسر است. خداوند انسان را گل سر سبد مخلوقات خود می داند و تنها برای خلقت او به خود تبریک گفته است: فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِین 9. از این رو در جهت انتخاب مسیر کمال و خیر, امکانات فراوانی را در اختیار او گذاشته است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: الف. آفرینش او بر اساس فطرت و گرایش ذاتی به خداوند: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها 01. ب. ورود خداوند به صحنه, برای کمک به هدایت انسان: قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ 11. ج. الهام خوبی ها و بدی ها به انسان, به منظور گزینش آگاهانه او: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها 21. د. محبوب قرار دادن ایمان به خداوند, در نهاد انسان: حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُم 31. ه { . یاری رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانی: إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا 41. و. گشودن راه های هدایت به تناسب تلاش انسان: اَلَّذینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین 51. 6. با وجود این همه امکانات در جانب خیر, وجود نیرویی در جانب شرّ نیز لازم بود تا مسئله اختیار و امتحان واقعی محقّق شود. این نیروها در مقابل الهامات خداوندی, انسان را به سوی شرّ وسوسه می کنند تا او در میان دو دعوت, خود مسیری را انتخاب و با عوامل گرایش به شرّ مبارزه و مجاهده کند و با این مجاهدت به عالی ترین درجات کمال اختیاری دست یازد. از این رو به منظور تحقق هدف الهی از خلقت انسان, آفرینش چنین نیروهایی در کل نظام هستی لازم بود, تا امکان تشخیص خیر از شر, زیبا از زشت و خوب از بد و مجاهده و مبارزه در راه حق وجود داشته باشد. 7. با نافرمانی ابلیس و رانده شدن از درگاه خداوند و تقاضای او برای مهلت داشتن, به منظور اغوای انسان, خداوند او را بهترین گزینه برای انجام هدف خود دانست و با تقاضایش مبنی بر درخواست مهلت, به صورت اجمالی موافقت کرد تا در مقابل عوامل هدایت الهی, وسوسه گر انسان به جانب شرّ باشد. اما بیش از این به او قدرت نداد تا در راستای هدف خود, مبنی بر امتحان انسان و شناخت مؤمنان از غیرمؤمنان عمل کند: وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ 61. ب. انسان 1. انسان موجودی دو بعدی و ترکیبی از جان و تن است. او به مقتضای جان خود - که نفخه ای از روح الهی است71 - میل به سوی کمال و حرکت به سوی هدف آفرینش خود دارد. قرآن این مسئله را با این آیه بیان کرده است: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیه 81 ای انسان تو کوشنده به سوی پروردگارت هستی که او را ملاقات خواهی کرد . انسان به مقتضای تن خود - که از خاک و گل آفریده شده است - میل به عالَم پایین و طبیعت مادی دارد. میل جان اندر ترقی و شرف میل تن, در کسب اسباب و علل 2. از آنچه گذشت, معلوم می شود در نهاد انسان, دو نیرو وجود دارد: نیرویی که او را به سمت بالا می کشاند و نیرویی که او را به ورطه سقوط سوق می دهد که گاهی از آن با تعبیر نفس امّاره )نفس امر کننده به بدی( یاد می شود: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی 91. 3. دو نیروی فوق, ذات انسانی را ذاتی مختار قرار می دهد تا در بین دو گزینه خیر و شرّ, یکی را انتخاب کند. از اینجا است که می توان مسئله امتحان را با تحلیل ذات انسانی به خوبی درک کرد. 4. نیروی درونی راهنمای خیر, از سوی نیروهای بیرونی با امکانات فراوان حمایت می شود. در بخش قبلی به حمایت های ویژه خداوندی اشاره شد. در این جا به ذکر نمونه ای دیگر از این حمایت ها )کمک ویژه فرشتگان( اشاره می گردد. خداوند این نیروها را به یاری استقامت گران در مسیر حق می فرستد: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ 02. 5. در مقابل می بایست نیروی درونی متمایل به شرّ, از سوی نیروی بیرونی حمایت می شد پس شیطان بهترین گزینه برای این مأموریت تشخیص داده شد. 6. نتیجه آنکه شیطان گرچه دعوت کننده به سوی شرّ است اما وجود آن در کلّ نظام هستی, امری خیر محسوب می شود زیرا ناخودآگاه باعث رسیدن انسان های کمال جو, به عالی ترین مدارج کمال - در کشاکش جدال درونی میان حق و باطل - می شود. ج. شیطان 1. شیطان که توصیف گر هر موجود متمرّدی است, تبلور اولیه اش در ابلیس بود که به تصریح قرآن, از جنیان به شمار می رفت: کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه 12. 2. جنّ همانند انسان, موجودی مختار است که هدف از آفرینش او, رسیدن به کمال از راه معرفت و عبادت است: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون 22. بنابراین آفرینش شیطان برای وسوسه گری و گمراهی نبوده بلکه گزینش این مسیر براساس سوء اختیار خودش بوده است. خداوند نیز در این جهت او را مانند هر موجود مختار دیگر, مأذون داشته است. 3. ابلیس با اختیار خود, مدت طولانی به عبادت خداوند پرداخت تا جایی که خداوند او را در میان فرشتگان قرار داد. حضرت علی )علیه السلام( این مدت را شش هزار سال می داند که معلوم نیست آیا از سال های دنیوی است یا اخروی32 که هر روز آن, برابر با هزار سال دنیوی است: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون 42. 4. شیطان با سوء اختیار خود و به دنبال قیاسی باطل )اینکه خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اویم(52 تکبر ورزید و از فرمان خدا برای سجده بر آدم, سرپیچی کرد. این فرمان, خود نوعی امتحان برای او بود و با اختیار مسیر شرّ, این موجود به ظاهر آسمانی, به ورطه سقوط افتاد و از درگاه قدس الهی و همراهی با فرشتگان به پایین رانده شد تا به همگان نشان داده شود که لازمه اختیار آن است که مختار همیشه در حالت بیم و امید, به سر برد و هیچ گاه از خود مطمئن نباشد و همیشه از ذات اقدس الهی استمداد کند. 5. خداوند عادل است و ذره ای ظلم روا نمی دارد و اجر عمل هر کس را زیادتر از استحقاقش می دهد. ابلیس نافرمانی کرد و از در مقابله با خداوند در آمد و روشن است که چنین موجودی, نمی تواند در بهشت جای گیرد. اما از سوی دیگر او مقدار زیادی عبادت کرد و خداوند به مقتضای عدلش, باید پاداشی برای آن در نظر گیرد. این پاداش طبیعتاً پاداشی دنیوی است و چه عادلانه است که این پاداش, خواسته خود شیطان باشد که در راستای بهره گیری او در رسیدن به هدفش - که همانا اغوا و فریب نوع آدم است - مورد نیاز او است. درخواست باقی ماندن و طلب امکاناتی برای به گمراهی کشاندن انسان ها نیز از خواسته های او بود که در روایات به آن اشاره شده است62. 6. با اجابت خواسته های شیطان از سوی خداوند او تهدیدهای خود را بیان کرد و سخن از فریب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقیم الهی و کشاندن انسان ها به بیراهه را داد72! خداوند در مقابل تهدید کرد که جهنم را از او و پیروان او پر خواهد کرد. لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِین 82 و از شیطان خواست تا هر چه در توان دارد, به کار گیرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند: وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَعِدْهُم 92. در پایان توجه به دو نکته لازم است: یکم. شیطان تنها قدرت فریب کسانی را دارد که با اختیار خود ولایت او را بپذیرند و تحت سرپرستی او درآیند: کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیر 03 و إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ 13. او به گفته خود, بر بندگان مخلص خداوند, هیچ تسلطی ندارد: إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ 23. خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تأیید کرده و بندگان خاص خود را از شمول وسوسه های شیطانی به دور دانسته است: انّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ 33 زیرا این بندگان با اختیار خود, مسیر الهی را انتخاب کرده و با اتکا به وعده های الهی, خود را از وسوسه ها و فریب ها و وعده های شیطانی به دور نگه داشته اند. دوم. شیطان هیچ گونه تسلّط تکوینی بر انسان ندارد زیرا موجودی هم عرض و چه بسا فروتر از انسان است. خداوند نیز به او قدرت تسلط تکوینی نداده است. طبق آیات قرآنی, قدرت او تنها در محدوده وسوسه است که آن را از راه هایی همچون وعده های دروغین و وسوسه برای کشاندن انسان به فحشا الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ 43 و زینت دادن کارهای زشت لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْض 53 انجام می دهد. جالب است که پس از آن که انسان با وعده های او فریب خورد, شیطان از او بیزاری جسته, او را به جای خود رها می کند کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی ءٌ مِنْک 63. جالب تر اینکه در روز قیامت, پیروان شیطان او را به سبب فریب خود, مورد ملامت قرار می دهند ولی او به صراحت اعلام می دارد تنها کار من وعده های خلاف واقع بود که شما آن را باور کردید و به وعده های الهی اطمینان نکردید. بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را سرزنش کنید. در اینجا نه من می توانم فریادرس شما باشم و نه شما می توانید کمکی به من کنید. وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ 73. به همین جهت خداوند کید و مکر شیطان را در مقابل ریسمان های محکم الهی, ضعیف شمرده است: إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفًا 83. ولی انسان نیز موجودی ضعیف است. وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفًا 93 و جز با اتکال به قدرت الهی, در انتخاب مسیر خیر و حرکت در آن, راه به جایی نمی برد. نکته پایانی اینکه وسوسه گری شیطان, پس از روی گردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و کسانی که با اختیار و انتخاب خود, کفر ورزیده و قابلیت محبت و همراهی با پاک ترین انسان های روی زمین را از دست داده اند, سزاوار آن هستند که به وسوسه های شیطانی گرفتار شوند. این نوعی مجازات الهی نسبت به آنان در همین دنیا است: أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا 04 آیا ندانستی که ما شیطان ها را بر کافران گماشته ایم, تا آنان را شدیداً تحریک کنند .
1 مریم )91(, آیه 38 . 2 نحل )61(, آیه 001 . 3 حجر )51(, آیه 24 . 4 ذاریات )15(, آیه 65 - 15. 5 انبیاء)62(, آیه 12 و 72. 6 انسان )67(, آیه 3. 7 انسان )67(, آیه 2. 8 همچنین مراجعه شود به محمد( 13 :( 74 انبیاء( 53 :( 12 بقره( 551 :( 2 کهف( 7 :( 81 انعام( 561 :( 6 هود( 7 :( 11 ملک( 2 :( 76, فجر( 51 :( 98 و... 9 مؤمنون )32(, آیه 411. 01 روم )03(, آیه. 11 یونس )01(, آیه 53. 21 شمس )19(, آیه 82. 31 حجرات )94(, آیه 7. 41 مؤمن )04(, آیه 65 با استفاده از المیزان, ج 21, ص 951. 51 ابراهیم )41(, آیه 21. 61 سبأ )43(, آیه 12. 71 نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی )ص )83(, آیه 27. 81 انشقاق )48(, آیه 6. 91 یوسف )21(, آیه 45. 02 سجده )23(, آیه 13. 12 کهف )81(, آیه 05. 22 ذاریات )15(, آیه 15 و 65. 32 نهج البلاغه, خطبه 291. 42 سجده )23(, آیه 5. 52 قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ص )83(, آیه 67. 62 المیزان, ج 8, ص 16, به نقل از تفسیر قمی از امام صادق )علیه السلام(. 72 اعراف )7(, آیه 61 و 71 حجر )51(, آیه 04. 82 اعراف )7(, آیه 81. 92 اسراء )71(, آیه 76. 03 حج )22(, آیه 3. 13 نحل )61(, آیه 001. 23 ص )83(, آیه 48 و حجر )51(, آیه 93. 33 حجر )51(, آیه 24. 43 بقره )2(, آیه 272. 53 حجر )51(, آیه 93. 63 حشر )95(, آیه 61. 73 ابراهیم )72(, 41 و 82. 83 نساء )4(, آیه 67. 93 نساء )4(, آیه 82. 04 مریم )91(, آیه 38. کلمات کلیدی : آفرینش شیطان -مهلت، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 10:57 عصر
|
|
|
|