|
|
|
اى اسیران آز باز ایستید که گراینده دنیا را آن هنگام بیم فرا آید که بلاهاى روزگار دندان به هم ساید . مردم کار ترتیب خود را خود برانید و نفس خود را از عادتها که بدان حریص است باز گردانید [نهج البلاغه]
سوال :چرا در فرهنگ شیعه, همیشه حزن, اندوه و عزاداری حاکم است؟ پاسخ :یکم. البته در فرهنگ شیعه اعیاد بزرگی وجود دارد مانند روز تولد چهارده معصوم, عید سعید غدیر خم, عید قربان, عید فطر, مبعث و ... همه روزهای شادمانی و سرور است. دوم. اگر ملتزمان به فرهنگ شیعی, سرور و شادمانی خود را به صورت عزاداری علنی نمی کنند, اشکال از فرهنگ نیست بلکه پیروان فرهنگ, این کوتاهی را کرده اند. سوّم. در فرهنگ اسلامی, به همان اندازه که به سوگواری بر اهل بیت)ع( تأکید شده است, به سرور و شادمانی نیز توصیه شده است و حتی در کلمات و جملات گوناگونی, به شادمان کردن دیگران امر شده است. رسول خدا)ص( به شادمان کردن فرزندان یتیم مؤمن, کودکان و مؤمنان دستور داده اند. آن حضرت در حدیث زیبایی فرموده اند: کسی که مؤمنی را شادمان کند, مرا شادمان کرده است و هر که مرا شادمان کند, خداوند را شاد کرده است نگا: منتخب میزان الحکمه, ص 942.. چهارم. یکی از دلایل غالب بودن عزاداری بر سرور و شادمانی در فرهنگ شیعی, ظلمی است که به اهل بیت)ع( رفته است, ظلمی که نمی توان در تاریخ, برابری برای آن پیدا نمود. ازاین رو, بدیهی است که در حد ظلم عظیمی که بر امامان معصوم رفته است یاد کرد مظلومیت آنان در قالب سوگواری, مرثیه و روضه خوانی گسترده تر از شادمانی باشد و در این میان از آنجا که ظلمی که به سیدالشهدا)ع( شده, از ظلم های دیگر به امامان)ع( برتر و عمیق تر بود, ذکر مصایب آن حضرت بیشتر و فراگیرتر است. کلمات کلیدی : حزن-اندوه -عزاداری -فرهنگ شیعه، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:46 عصر
سوال :آیا یا علی و یا حسین گفتن هنگام انجام کارها و به طور کلی توسّل به اولیای الهی و درخواست حاجت از آنان , مصداق خواندن غیر خدا نیست که به صراحت در قرآن کریم نهی شده است: فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ؟ پاسخ :مقصود از دعا و خواندن در آیه شریفه أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً جن )27(, آیه 81. هر نوع خواندن غیر خدا نیست بلکه آن خواندنی است که عبادت و پرستش غیرخدا و مصداق شرک در عبادت است. در قرآن مواردی هست که از عبادت و پرستش به دعا و خواندن تعبیر شده است از جمله: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ غافر )04(, آیه 06. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را, کسانی که از عبادت من کبر می ورزند, به زودی و با خواری وارد دوزخ می گردند . مقصود از خواندن در آیه فَلا تَدْعُوا , به قرینه أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ خواندن به نحو عبادت است که اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت, یکی از ارکان آن است. شاهد دیگر, کلمه مع اللَّه است که نشان می دهد مقصود از خواندن در آیه شریفه, خواندنی است که در آن کسی هم رتبه, هم شأن و شریک خداوند قرار داده شده است نه هر گونه خواندن و درخواست کمک از کسی. ذکر یا علی و یا حسین و بردن نام اولیای الهی, کمک خواستن از آبرومندان درگاه الهی - به عنوان واسطه های فیض او - است از این رو به یکی از انواع توسّل برمی گردد و روشن شد که این نوع توسّل, صحیح است و شرک در ربوبیت یا عبادت نیست. کلمات کلیدی : یا علی - یا حسین-توسّل، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:46 عصر
سوال :چرا برای درخواست حوایج به سراغ واسطه می رویم؟ پاسخ :توسل, وسیله و واسطه قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است. وسیله گاهی از امور مادی است مثل آب و غذا که وسیله رفع تشنگی و گرسنگی است. از آنجا که جهان براساس نظام علت و معلولی و اسباب و مسببات, آفریده شده است نیازمندی های طبیعی بشر با عوامل و اسباب برآورده می گردد. فیوضات معنوی, همچون هدایت, مغفرت و آمرزش نیز بر اساس نظامی خاص بر انسان ها نازل می شود و اراده ی حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته که امور از طریق اسباب خاص و علل معین به انسان ها برسد. بنابراین, همان گونه که در عالم ماده نمی توان پرسید: چرا خداوند متعال زمین را با خورشید نورانی کرده و خود بی واسطه به چنین کاری دست نزده است؟ در عالم معنا نیز نمی توان گفت: چرا خداوند مغفرت خویش را به واسطه توبه یا به واسطه اولیای الهی, شامل حال بندگان می کند؟ شهید مطهری)ره( می فرماید: فعل خدا, دارای نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خدای متعال, گناه کاران را ارشاد فرموده است که درِ خانه رسول اکرم)صلی الله علیه( بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت کنند, از آن بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند . قرآن کریم می فرماید: وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جآؤُوکَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَواباً رَحِیماً نساء )4(, آیه 46. اگر ایشان هنگامی که ) )با ارتکاب گناه ( (به خود ستم کردند, نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت می کرد, خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند. مجموعه آثار, ج 1, ص 462. از همین رو می بینیم که در قرآن و سنت تأکید فراوانی بر وسیله و توسل شده است. خداوند متعال می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابتَغُوا إِلَیهِ الوَسِیلَةَ... مائده )5(, آیه 53. ای مؤمنین! تقوا پیشه کنید و برای رسیدن به او وسیله طلب نمایید. از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که انسان ها جهت توبه و بهره مندی از آمرزش الهی سه وضعیت می توانند داشته باشند 1. توبه به درگاه الهی به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار انجام گیرد. چنان که در قرآن مجید می خوانیم: فَأَما مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَن یَکُونَ مِنَ المُفلِحِینَ قصص )82(, آیه 76. و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد, امید که از رستگاران باشد . 2. علاوه بر اینکه انسان ها به طور مستقیم به درگاه الهی توبه کنند, پیامبران یا اولیای الهی نیز برای آنها طلب آمرزش کنند. چنان که در قرآن مجید می خوانیم: وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جاؤُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَ استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَواباً رَحِیماً نساء )4(, آیه 46. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند. و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند, پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر ) )نیز ( (برای آنان طلب آمرزش می کرد, قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان می یافتند . بدیهی است در این صورت بندگان خدا, از آمرزش و لطف بیشتر خداوند بهره مند خواهند شد و علاوه بر دعای خودشان, از دعای اولیای الهی نیز کمک می گیرند. 3. گاهی به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا انسان های گناهکار و یا نیازمند, ترجیح می دهند تنها از سوی پیامبران و اولیای الهی برای آنها, از خداوند طلب آمرزش و یا طلب حاجت شود. چنان که برادران حضرت یوسف)علیه السلام( به جهت شدت خطای خود به حضرت یعقوب)علیه السلام( مراجعه کردند و گفتند: قالُوا یا أَبانَا استَغفِر لَنا ذُنُوبَنا إِنا کُنا خاطِئِینَ. قالَ سَوفَ أَستَغفِرُ لَکُم رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ یوسف )21(, آیه 79 و 89. گفتند: ای پدر, برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم, که او همانا آمرزنده مهربان است . علاوه بر آمرزش در آخرت, گاهی برای رفع عذاب دنیا نیز می توان اولیای الهی را واسطه قرار داد. چنان که درباره ی قوم حضرت موسی)علیه السلام( می خوانیم: وَ لَما وَقَعَ عَلَیهِمُ الرِّجزُ قالُوا یا مُوسَی ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِندَکَ... اعراف )7(, آیه 431. و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد, گفتند: ای موسی, پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد برای ما بخوان, اگر این عذاب را از ما برطرف کنی حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنی اسرائیل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت . بنا بر آنچه گفته شد هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت از سوی خداوند و آیات قرآنی تأیید شده است و واسطه قرار دادن اولیا به هیچ وجه شرک نیست و منافات با درخواست مستقیم از خدا ندارد بلکه اگر آدمی از وساطت اولیای الهی بهره مند شود از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهره مند خواهد شد. توسل, وسیله و واسطه قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است. وسیله گاهی از امور مادی است مثل آب و غذا که وسیله رفع تشنگی و گرسنگی است. از آنجا که جهان براساس نظام علت و معلولی و اسباب و مسببات, آفریده شده است نیازمندی های طبیعی بشر با عوامل و اسباب برآورده می گردد. فیوضات معنوی, همچون هدایت, مغفرت و آمرزش نیز بر اساس نظامی خاص بر انسان ها نازل می شود و اراده ی حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته که امور از طریق اسباب خاص و علل معین به انسان ها برسد. بنابراین, همان گونه که در عالم ماده نمی توان پرسید: چرا خداوند متعال زمین را با خورشید نورانی کرده و خود بی واسطه به چنین کاری دست نزده است؟ در عالم معنا نیز نمی توان گفت: چرا خداوند مغفرت خویش را به واسطه توبه یا به واسطه اولیای الهی, شامل حال بندگان می کند؟ شهید مطهری)ره( می فرماید: فعل خدا, دارای نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خدای متعال, گناه کاران را ارشاد فرموده است که درِ خانه رسول اکرم)صلی الله علیه( بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت کنند, از آن بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند قرآن کریم می فرماید: وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جآؤُوکَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَواباً رَحِیماً نساء )4(, آیه 46. اگر ایشان هنگامی که ) )با ارتکاب گناه ( (به خود ستم کردند, نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت می کرد, خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند. مجموعه آثار, ج 1, ص 462. از همین رو می بینیم که در قرآن و سنت تأکید فراوانی بر وسیله و توسل شده است. خداوند متعال می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابتَغُوا إِلَیهِ الوَسِیلَةَ... مائده )5(, آیه 53. ای مؤمنین! تقوا پیشه کنید و برای رسیدن به او وسیله طلب نمایید. از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که انسان ها جهت توبه و بهره مندی از آمرزش الهی سه وضعیت می توانند داشته باشند 1. توبه به درگاه الهی به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار انجام گیرد. چنان که در قرآن مجید می خوانیم: فَأَما مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَن یَکُونَ مِنَ المُفلِحِینَ قصص )82(, آیه 76. و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد, امید که از رستگاران باشد . 2. علاوه بر اینکه انسان ها به طور مستقیم به درگاه الهی توبه کنند, پیامبران یا اولیای الهی نیز برای آنها طلب آمرزش کنند. چنان که در قرآن مجید می خوانیم: وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جاؤُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَ استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَواباً رَحِیماً نساء )4(, آیه 46. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند. و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند, پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر ) )نیز ( (برای آنان طلب آمرزش می کرد, قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان می یافتند . بدیهی است در این صورت بندگان خدا, از آمرزش و لطف بیشتر خداوند بهره مند خواهند شد و علاوه بر دعای خودشان, از دعای اولیای الهی نیز کمک می گیرند. 3. گاهی به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا انسان های گناهکار و یا نیازمند, ترجیح می دهند تنها از سوی پیامبران و اولیای الهی برای آنها, از خداوند طلب آمرزش و یا طلب حاجت شود. چنان که برادران حضرت یوسف)علیه السلام( به جهت شدت خطای خود به حضرت یعقوب)علیه السلام( مراجعه کردند و گفتند: قالُوا یا أَبانَا استَغفِر لَنا ذُنُوبَنا إِنا کُنا خاطِئِینَ. قالَ سَوفَ أَستَغفِرُ لَکُم رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ یوسف )21(, آیه 79 و 89. گفتند: ای پدر, برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم, که او همانا آمرزنده مهربان است . علاوه بر آمرزش در آخرت, گاهی برای رفع عذاب دنیا نیز می توان اولیای الهی را واسطه قرار داد. چنان که درباره ی قوم حضرت موسی)علیه السلام( می خوانیم: وَ لَما وَقَعَ عَلَیهِمُ الرِّجزُ قالُوا یا مُوسَی ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِندَکَ... اعراف )7(, آیه 431. و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد, گفتند: ای موسی, پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد برای ما بخوان, اگر این عذاب را از ما برطرف کنی حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنی اسرائیل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت . بنا بر آنچه گفته شد هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت از سوی خداوند و آیات قرآنی تأیید شده است و واسطه قرار دادن اولیا به هیچ وجه شرک نیست و منافات با درخواست مستقیم از خدا ندارد بلکه اگر آدمی از وساطت اولیای الهی بهره مند شود از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهره مند خواهد شد. کلمات کلیدی : حوایج -واسطه، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:45 عصر
سوال :فلسفه سجده بر تربت سیدالشهدا)علیه السلام( چیست؟ پاسخ :در این باره نخست باید دانست, سجده بر زمین, سنگ و خاک, مورد اتفاق همه مسلمانان است و تمام فرقه های اهل سنت نیز به درستی سجده بر زمین اعتقاد دارند. اما نسبت به درستی سجده بر فرش, پوشیدنی ها و خوردنی ها, اختلاف است. در این صورت عقل و منطق اقتضاء می کند که به روش مورد اتفاق عمل شود واز مورد اختلاف دوری شود. در این باره روایت پیامبر)صلی الله علیه( که مورد اتفاق شیعیان و اهل سنت است, نقل می کنیم: جُعلت لی الارضُ مسجداً و طهوراً صحیح بخاری, ج 1, کتاب الصلاة, ص 19. زمین برای من, سجده گاه و مایه پاکیزگی قرار داده شده است از این روایت به خوبی استفاده می شود پیامبر)صلی الله علیه( خاک و زمین را به عنوان سجده گاه و جهت تیمم استفاده می کردند و در این باره تمامی شیعیان و اهل سنت اتفاق نظر دارند. نسبت به دیگر موارد اگر اختلاف نظر هست, عقل داوری می کند که به مورد اتفاق نظر, عمل شود. اما در خصوص برتری تربت امام حسین)علیه السلام(, علامه امینی)ره( می فرماید: این امر بر دو اصل اساسی استوار است: الف( آن که شیعه امامیه در صدد آن است که برای خود تربت و مهری پاک به همراه داشته باشد تا بر آن سجده نماید. ب( برخی از مکان ها بر بعضی دیگر برتری دارد, لذا آثار و برکاتی بر آن مترتب است به همین دلیل کعبه و حرم, حکم خاصی به خود گرفته است. از جمله سرزمین هایی که بر سایر بقاع برتری پیدا کرده و دارای آثار و برکاتی خاص است محلی است که بدن شریف سیدالشهدا)علیه السلام( را در خود جای داده است. همان بقعه ای که امام علی)علیه السلام( قبل از شهادت امام حسین)علیه السلام( قبضه ای از خاک آن را برداشت و استشمام کرد و چنان گریست که زمین از اشک های حضرتش مرطوب گشت. سپس فرمود: از این سرزمین هفتاد هزار نفر محشور شده و بدون حساب وارد بهشت می گردند المعجم الکبیر, ج 3, ص 111, ح 5282.. آیا سجده بر چنین تربتی مطلوبیت و قداست ندارد و سبب تقرب به خداوند متعال نمی گردد؟ آیا سزاوار نیست که انسان بر تربتی سجده کند که در آن نشانه های توحید و شهادت در راه معبود است؟ تربتی که در صورت توجه خاص به حقیقت آن حالت رقت قلب در انسان ایجاد شده و انسان را به سوی خداوند نزدیک می کند... السجود علی التربة الحسینیة عند الشیعة الامامیه, ص 96-78. استاد عباس محمود عقاد - نویسنده مصری - در مورد سرزمین کربلا می نویسد: H} سرزمین کربلا حرمی است که مسلمانان برای عبرت و یادآوری به زیارت آن می آیند و غیر مسلمین برای مشاهده و بازدید, ولی اگر بنا باشد که حق این سرزمین ادا شود باید آن را زیارت گاه هر انسانی قرار داد که برای نوع خود نصیبی از قداست و بهره ای از فضیلت قائل است, زیرا ما به یاد نداریم که قطعه ای از زمین به مانند کربلا این چنین دارای فضیلت و منقبت باشد و این نیست مگر به جهت آن که این سرزمین با اسم کربلا و منزلگاه حسین)علیه السلام( مقرون و عجین شده است ابوالشهدا, ص 541.. کلمات کلیدی : سجده - تربت سیدالشهدا، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:44 عصر
سوال :برخی اهل سنت حدیثی را از پیامبر)صلی الله علیه( مطرح می کنند به عنوان عشرة مبشرة که وعده بهشت به این ده نفر داده شده است. آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟ پاسخ :در مسند احمدبن حنبل آمده است:عن عبدالرحمن بن حمید عن ابیه عن عبدالرحمن بن عوف, ان النبی)صلی الله علیه( قال : ابوبکر فی الجنة و عمر فی الجنة و علی فی الجنة و عثمان فی الجنة و طلحه فی الجنة و الزبیر فی الجنة و عبدالرحمن بن عوف فی الجنة و سعدبن ابی وقاص فی الجنة و سعیدبن زید فی الجنة و ابوعبیدة بن الجراح فی الجنة مسند احمد, ج 1, ص 391 سنن ترمذی, ج 31, صص 281 و 381. عبدالرحمن عوف از قول پیامبر)صلی الله علیه( نقل کرده است: ابوبکر در بهشت است, عمر در بهشت است, علی در بهشت است, عثمان در بهشت است, طلحه در بهشت است, زبیر در بهشت است, عبدالرحمن بن عوف در بهشت است, سعدبن ابی وقاص در بهشت است, سعیدبن زید در بهشت است, ابوعبیده بن الجراح در بهشت است!! بررسی سند روایت سند روایت عشرة مبشرة به دو نفر می رسد. سعیدبن زید و عبدالرحمن بن عوف و از غیر این دو نفر چنین روایتی نقل نشده است و هر دو نفر آنها از کسانی هستند که جزو عشرة هستند!! روایت عبدالرحمن بن عوف تنها از طریق عبدالرحمن بن حمید از پدرش حمیدبن عبدالرحمن زهری نقل شده این سند باطل است به جهت این که حمیدبن عبدالرحمن صحابی نبوده و تابعی بوده و عبدالرحمن بن عوف را درک نکرده بود چون او در سال 501 ه.ق در سن 37 سالگی فوت کرده بنابراین وی متولد سال 23 ه.ق است که سال وفات عبدالرحمن بن عوف است و یا یک سال پس از آن, به همین جهت ابن حجر روایت حمید را از عمر و عثمان منقطع می داند. روایت سعیدبن زید , در کوفه و معاصر با معاویه اظهار شده است, سؤال جدی در اینجا این است که اگر این صحابی روایت را از پیامبر شنیده چرا نقل آن را تا زمان معاویه به تأخیر انداخته است؟! در حالی که در زمان های قبل یعنی زمان خلیفه اول و دوم نیاز بیشتری به این حدیث بود. از سوی دیگر این روایت را چرا خلیفه اول و دوم در اثبات حقانیت و خلافتشان برای دیگران نقل نکرده اند؟! و از سوی دیگر در این روایات نامی از هیچ یک از صحابه والا مقام مانند: سلمان, ابی ذر, عم ار و مقداد نیامده, در حالی که در کتاب های اهل سنت راجع به اهل بهشت بودن این بزرگواران روایات متعددی نقل شده است. بررسی متن روایت در متن این روایات ابهامات و تأملات فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود: 1. چگونه ممکن است همه این افراد در بهشت باشند, با وجود اختلاف و مخالفت های آشکاری که میان آن ده نفر در تاریخ ثبت شده است؟! به گونه ای که طلحه و زبیر به جنگ امام علی)علیه السلام( اقدام می کنند. 2. بسیاری از شخصیت های مهاجرین و انصار بر علیه عثمان خروج کردند و برخی قصد جان وی را کردند و برخی به قتل او راضی بودند و پس از قتلش تا سه روز به جسدش بی احترامی کردند و دفن نشد, چگونه می شود برای کسی که از سوی پیامبر بشارت داده شده به بهشت, بزرگانی از صحابه چنین رفتاری کنند؟! چگونه عبدالرحمن بن عوف که این روایت به وی نسبت داده شده در روز شورا بر علی)علیه السلام( شمشیر می کشد و می گوید بیعت کن و الا تو را می کشیم؟! و آیا همین عبدالرحمن بن عوف نیست که پس از شورش مسلمین بر علیه عثمان, به علی)علیه السلام( می گوید: اگر مایلی شمشیرت را بردار و من شمشیرم را برمی دارم و به سراغ عثمان می رویم و قسم خورد تا زنده است با عثمان سخن نگوید و از بیعتش با عثمان به خدا پناه برد و وصیت کرد عثمان بر جنازه اش نماز نخواند و عثمان او را به نفاق متهم می کرد و منافق می خواند؟ آیا این مسائل با صحت این روایت سازگار است؟! ر.ک: انساب الاشراف, ج 5, ص 75 العقد الفرید, ج 2, ص 852 و 162 و 272 تاریخ ابی الفداء, ج 1, ص 661. و آیا ابوبکر و عمر که به بهشت بشارت داده شده بودند همان کسانی نبودند که حضرت صدیقه طاهره)سلام الله علیه( از دنیا رفت در حالی که از آنان ناراحت بود؟! در صحیح بخاری آمده است: فَوَجَدَت فَاطِمَةُ عَلَی أبِی بَکرِ فَهَجَرَتهُ فَلَم تُکَلِّمهُ حَتی تُوُفِیَّت فَلَمَّا تُوُفِیَّت دَفَنَهَا زَوجُهَا عَلیٌّ لَیلاً وَ لَم یُؤذَن بِهَا أبابَکرِ صحیح بخاری, ج 5, ص 28 المغازی صحیح مسلم, ج 5, ص 351 کتاب الجهاد والسیر. فاطمه)سلام الله علیه( بر ابوبکر غضب کرد و از او کناره گیری کرد تا از دنیا رفت و برای تشییع جنازه اش هم اجازه حضور ابوبکر را نداد . این در حالی است که از مقامات خلیفه خواندن نماز بر میت بوده است و عدم اجازه حضرت زهرا)سلام الله علیه( اعلام مخالفت صریح و عدم رضایت ایشان تا آخر عمرشان می باشد. صحیح مسلم نقل می کند: قالَ رسولُ اللهِ)صلی الله علیه(: إنَّ فِی أصحَابی إثنَا عَشَرَ مُنَافِقاً ثَمَانِیَّةٌ مِنهُم لا یَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتی یَلِجَ الجَمَلُ فی سَمِّ الخِیَاطِ صحیح مسلم, ج 8, ص 221. همانا در اصحاب من دوازده منافق وجود دارد که هشت نفر از آنان امکان ورود به بهشت را ندارند مگر اینکه شتر ) )یا طناب کلفت ( ( از سوراخ سوزن عبور کند . )یعنی محال است( چرا عمربن الخطاب مرتب از حذیفةبن یمان که آگاه به اسامی منافقین بود مکرر می پرسید: تو را به خدا قسم می دهم آیا اسم من جزء آن گروه منافقین هست؟ چرا هیچ گاه حذیفةبن یمان او را تبرئه نکرد؟! ترس عمر به چه خاطر بود؟! آیا طلحه و زبیر همان دو نفری نبودند که در قتل عثمان شرکت داشتند و بر او سخت گرفتند و آنچنان بودند که امیرالمؤمنین)علیه السلام( فرمود: ... و هما یریدان الامر لانفسهما و کانا اول من طعن و آخر من اَمَر, حتی اراقا دمه طلحه و زبیر کمترین کارشان آن بود که بر عثمان یورش برند و او را برنجانند و ناتوانش سازند, پس مردم را علیه او جمع کردند و راه نفسش را تنگ نمودند و آن دو خلافت را برای خود می خواستند و آن دو نخستین کسانی بودند که بر او )عثمان( عیب گرفتند و آخرین کسانی بودند که امر نمودند تا اینکه خونش را ریختند؟! آیا اینها با تصدیق این روایت جمع می شود؟! منزه است خداوندی که در بهشت خود ظالم و مظلوم, قاتل و مقتول را گرد هم جمع کند, این چیزی جز دروغ نیست. ر.ک: الغدیر, ج 01, 821 - 321. کلمات کلیدی : عشرة مبشرة -طلحه، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:44 عصر
سوال :چرا بر روی قبر امامان)علیهم السلام( گنبد و بارگاه می سازیم؟ پاسخ :قرآن کریم به مسئله بزرگداشت آثار اولیای الهی و بنای بر قبور به طور ضمنی اشاره کرده است: الف( بنای بر قبور, تعظیم شعائر الهی خداوند متعال در قرآن کریم امر به تعظیم شعائر الهی کرده و آن را دلیل تقوای قلوب می داند, آنجا که می فرماید: وَمَن یُعَظِّم شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِن تَقوَی القُلُوبِ حج )22(, آیه 23. و هر کس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم دارد, این, صفت دل های باتقواست. شعائر جمع شعیره, به معنای دلیل و علامت است. شعائر الله یعنی اموری که دلیل و علامت و نشانه به سوی خداست و هر کسی که می خواهد به خدا برسد با آن دلیل و نشانه می تواند به خدا برسد. در قرآن کریم, صفا و مروه از شعائر الهی شمرده شده است: إِنَّ الصَّفا وَالمَروَةَ مِن شَعآئِرِ اللَّهِ بقره )2(, آیه 851. همانا صفا و مروه از شعائر دین خداست. و نیز شتری که برای نحر به منی برده می شود: وَالبُدنَ جَعَلناها لَکُم مِن شَعآئِرِ اللَّهِ حج )22(, آیه 63. و نحر شتران فربه را از شعائر دین خدا مقرر گردانیدیم. این نیست مگر از آن جهت که این امور از نشانه های دین حنیف ابراهیم است و کسانی که با حضور خود در این مکان های مقدس و انجام مناسک به تعظیم شعائر الهی می پردازند در حقیقت از پیروان حقیقی ابراهیم حنیف هستند. بدیهی است بقیه مکان ها که به پیامبران و اولیای الهی تعلق دارد از این قاعده مستثنی نیستند. چنان که مسلمانان به نوبت می ایستند تا در محراب پیامبر)صلی الله علیه( نماز بخوانند و یا هر جا که پیامبر)صلی الله علیه( حتی توقف داشته به یادبود آن مسجد ساخته شده و مردم جهت بزرگداشت نام و یاد پیامبر)صلی الله علیه( به آنجا مراجعه می کنند. از این رو حفظ و صیانت آثار پیامبران و امامان)علیهم السلام( و بنای قبر و گلدسته برای آن ها نیز در راستای همین اهداف است زیرا این اعمال در حقیقت تعظیم اشخاصی است که خود و سنتشان شعائر و راهنمایی به سوی خدایند. قرطبی در تفسیرش می گوید: شعائر خدا عبارت است از عَلَم ها و نشانه های دین خدا خصوصاً اموری که مربوط به مناسک است . تفسیر قرطبی, ج 21, ص 65. البته گنبد و بارگاه سازی نباید جنبه تزیینی و تجملاتی پیدا کند بلکه به مقدار حفظ هنر اسلامی و تعظیم شعائر الهی و جلب توجه احترام آمیز مردم باشد. ب( بنای بر قبور اولیای الهی مصداق ترفیع بیوت خداوند متعال در قرآن کریم اذن داده که خانه هایی که در آن ها یاد خدا شده, رفعت پیدا کند, آنجا که می فرماید: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرفَعَ وَیُذکَرَ فِیهَا اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالغُدُوِّ وَالْآصالِ. رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ... نور )42(, آیات 63و73. در خانه هایی که خدا رخصت داده رفعت یابد و در آن, ذکر خدا شود و صبح و شام در آن تسبیح ذات پاک او کنند. پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت, آنان را از یاد خدا غافل نگرداند... . استدلال به آیه فوق متوقف بر بیان دو امر است: سیوطی از انس بن مالک و بریده نقل کرده که رسول خدا)صلی الله علیه( این آیه را فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرفَعَ... قرائت نمود, شخصی جلو آمد, عرض کرد: این بیوت کدامند؟ حضرت)صلی الله علیه( فرمود: بیوت انبیا. ابوبکر در این هنگام نزد رسول خدا)صلی الله علیه( آمد و خطاب به خانه علی و فاطمه)علیهم السلام( کرده و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این خانه از آن بیوت است که خدا و تو اراده کرده ای که تعظیم شود. پیامبر)صلی الله علیه( فرمود: آری, از بهترین آن بیوت است. در المنثور, سیوطی, ج 5, ص 05. شواهد تاریخی نیز بر درستی این گونه بزرگداشت دلالت دارد, چنان که روزی که اسلام انتشار یافت, قبور پیامبرانی که مدفن آنها معلوم بود دارای سقف و سایبان و قبه و بارگاه بود, قبور هاجر و اسماعیل در مسجدالحرام و دانیال در شوش و هود و صالح و یونس و ذوالکفل در عراق و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و یوسف در بیت المقدس همگی دارای بنا و بارگاه بودند. ابن تیمیه در کتاب الصراط المستقیم می گوید: در فتح بیت المقدس قبور انبیاء دارای بناء بود و تا سال چهارصد هجری درب آنها بسته بود. اگر ساخت بناء و بارگاه بر قبور شرک و حرام است, چرا تا زمان ظهور ابن تیمیه هیچ کس دستور به تحریم و تخریب نداده است؟! آیا مسلمان تر از ابن تیمیه تا آن زمان وجود نداشته است؟ برای اطلاع بیشتر به کتاب طبقات الکبری, ابن سعد, ج 1, ص 063 تا 305 مراجعه شود. علاوه بر اینکه حفظ آثار ملی و دینی و بزرگداشت شخصیت های بزرگ اجتماعی از اصول پذیرفته شده نزد همه اقوام و ملت هاست و نشانه هویت و پیشینه آن ملت است به ویژه اگر به تقویت جنبه های مثبت و حفظ ارزش ها کمک کند چنان که بنای یادبود شهید گمنام در میدان اصلی شهرهای مهم جهان در همین راستاست. همچنین خداوند متعال درباره ی اصحاب کهف و مشورتی که درباره ی آن ها داشتند می فرماید: قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمرِهِم لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَسجِداً کهف )81(, آیه 12. ولی آن ها که از رازشان آگاهی یافتند ) )و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند( ( گفتند: ما مسجدی در کنار ) )مدفن ( (آن ها می سازیم ) )تا خاطره آنان فراموش نشود( ( . مطابق برخی از تفاسیر این پیشنهاد از جانب موحدان بوده تا مردم به زیارت اصحاب کهف آمده و در کنار آن ها در مسجد نماز و دعا بخوانند. و خداوند این پیشنهاد را نقل کرده و آن را اشکال نکرده است و لذا از تقریر آن استفاده ی جواز می شود. کلمات کلیدی : قبر امامان)-گنبد و بارگاه، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:43 عصر
سوال :چرا شیعه در سوگ اولیای الهی عزاداری می کند؟ پاسخ :گریه بر اولیای الهی خصوصاً بر سالار شهیدان اباعبدالله الحسین)علیه السلام( موافق با عقل سلیم بوده و دارای آثار و فواید بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می کنیم: 1. گریه بر اهل بیت خصوصاً امام حسین)علیه السلام( از مظاهر محبت به آنان است که خداوند متعال به آن امر نموده و نیز عقل آن را تأیید می کند. 2. اشک بر اهل بیت خصوصاً امام حسین)علیه السلام( از مصادق تعظیم شعائر الهی است, زیرا با این عمل در حقیقت شعارهای آن حضرت را به پا می داریم. 3. گریه بر امام حسین)علیه السلام( در حقیقت توبه و انابه به سوی خداوند و تمام خوبی هاست, زیرا گریه بر امام حسین)علیه السلام( جهت شخصی ندارد, بلکه به این دلیل است که او فرزند رسول خدا)صلی الله علیه( و دارای تمام خوبی هاست که در راه احیای دین الهی مظلومانه به شهادت رسیده است. پس گریه برای چنین افرادی انابه و بازگشت و ارتباط با خوبی هاست. در روایات اسلامی آمده است: هر کس بر امام حسین)علیه السلام( گریه کند یا بگریاند یا خود را گریان نشان دهد )تباکی کند( بهشت بر او واجب می گردد, زیرا این گونه گریه با این گرایش در حقیقت توبه و انابه و رجوع به خداوند متعال است. 4. انسان تا به باطن خود رجوع نکرده و از آن طریق با ولی خدا خصوصاً امام حسین)علیه السلام( ارتباط پیدا نکند, دلش نمی شکند و اشکش جاری نمی گردد, پس گریه بر امام حسین)علیه السلام( در حقیقت ارتباط از راه باطن بین وجودی محدود با وجودی بی کران و نامحدود است. 5. گریه بر مظلوم, انسان را مدافع مظلوم خواهد کرد, خصوصاً کسی که معصوم بوده و امام و وصی و جانشین صاحب شریعت باشد, که در این هنگام انسان مدافع شریعت خواهد شد. همچنین با دیدن مظلومی به فکر دفاع از او بر خواهد آمد, از همین رو می بینیم که شیعیان برای بهره برداری از این اکسیر عظیم همواره در طول تاریخ حمایتگر مظلومان بوده اند. 6. گریه بر ولی خدا خصوصاً امام حسین)علیه السلام( آرام بخش قلب های سوخته ای است که به جهت مصائبی که بر آن حضرت)علیه السلام( وارد شده آتش از آن شعله ور شده و با این قطره های اشک مرهمی بر دل سوخته عاشقان آن حضرت خواهد بود. 7. اشک, خصوصاً برای اولیای الهی سبب رقت قلب شده و قساوت را از انسان دور می کند و زمینه را برای ورود انوار خداوند در دل انسان فراهم می سازد, زیرا اشک توجیه شده صیقل دهنده ی زنگار دل است. 8. اشک بر امام حسین)علیه السلام( در حقیقت مبارزه ی منفی و عملی با حاکمان جائر است, که با این عمل وانمود می کنند که از رفتار آنان بیزارند, همان گونه که حضرت زهرا)سلام الله علیه( بعد از وفات پدرش رسول خدا)صلی الله علیه( و بعد از واقعه سقیفه گریه های فراوانی کرد, تا از جهتی به مردم بفهماند که برای چه دختر رسول خدا ناراحت است و می گرید؟ با آن که اهل بیت)علیهم السلام( الگوی صبر و مظهر بردباری و استقامت و شکیبایی اند. دکتر تیجانی تونسی که از جمله علمای اهل سنت بوده و مدتی است که شیعه شده درباره ی گریه بر اولیای الهی خصوصاً امام حسین)علیه السلام( می گوید: ... با دوستم به کربلا مسافرت کردیم و در آن جا به مصیبت سرورمان حسین - مانند شیعیان - پی بردم و تازه فهمیدم که حضرت حسین)علیه السلام( نمرده است و این مردم بودند که ازدحام می کردند و گرداگرد آرامگاهش پروانه وار می چرخیدند و با سوز و گدازی که نظیرش هرگز ندیده بودم گریه می کردند و بیتابی می نمودند که گویی هم اکنون حسین)علیه السلام( به شهادت رسیده است. و سخنرانان را می شنیدم که با بازگو کردن فاجعه کربلا, احساسات مردم را برمی انگیختند و آنان را به ناله و شیون و سوگوا می دارند و هیچ شنونده ای نمی تواند این داستان را بشنود و تحمل کند, بلکه بی اختیار از حال می رود. من هم گریستم و گریستم و آن قدر گریستم که گویی سال ها غصه در گلویم مانده بود, و اکنون منفجر می شود. پس از آن شیون, احساس آرامشی کردم که پیش از آن روز چنان چیزی ندیده بودم. تو گویی در صف دشمنان حسین)علیه السلام( بوده ام و اکنون در یک چشم بر هم زدن منقلب شده بودم و در گروه یاران و پیروان آن حضرت که جان خود را نثارش کردند, قرار می گرفتم. و چه جالب که در همان لحظات, سخنران, داستان حر را بررسی می کرد. حر یکی از سران سپاه مخالف بود که به جنگ با حسین)علیه السلام( آمده بود, ولی یک باره در میدان نبرد بر خود لرزید و وقتی اصحابش از او سؤال کردند که تو را چه شده است؟ نکند که از مرگ می هراسی؟ او در پاسخ گفت: به خدا سوگند! هرگز از مرگ هراسی ندارم ولی خود را مخیر می بینم که بهشت را برگزینم یا دوزخ را. او ناگهان اسب خود را به سوی حسین)علیه السلام( حرکت داد و به دیدار او شتافت و گریه کنان عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! آیا توبه برایم هست؟ درست در همین لحظه بود که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و شیون کنان خود را بر زمین افکندم, و گویا نقش حر را پیاده می کردم و از حسین)علیه السلام( می خواستم که ای فرزند رسول خدا! آیا توبه ای برایم هست؟ یابن رسول الله! از من درگذر و مرا ببخش صدای واعظ چنان تأثیری در شنوندگان گذاشته بود که گریه و شیون مردم بلند شد. دوستم که صدای فریادم را شنید, با گریه مرا در بغل گرفت و معانقه کرد. همان گونه که مادری فرزندش را دربر می گیرد و تکرار می کرد: یا حسین! یا حسین! لحظاتی بود که در آنان گریه واقعی را درک کرده بودم, و احساس می کردم اشک هایم قلبم را شست و شو می دهند و تمام بدنم را از درون تطهیر می کنند. آن جا بود که معنای روایت پیامبر)صلی الله علیه( را فهمیدم که می فرمود: اگر آنچه من می دانسستم شما هم می دانستید هر آینه کمتر می خندیدید و بیشتر می گریستید . تمام آن روز را با اندوه گذراندم. دوستم می خواست مرا تسلی دهد و دلداری نماید و لذا برایم مقداری شربت و شیرینی آورد, ولی به کلی اشتهایم کور شده بود. از دوستم درخواست کردم که داستان شهادت امام حسین)علیه السلام( را برایم تکرار کند زیرا چیزی از آن - نه کم و نه زیاد - نمی دانستم... . آنگاه هدایت شدم, ص 69-89. کلمات کلیدی : شیعه سوگ اولیای - عزاداری، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:42 عصر
سوال :چرا اهل سنت دست بسته نماز می خوانند؟ پاسخ :در ابتدا باید دانست که علاوه بر شیعیان, یکی از فرقه های اهل سنت به نام مالکی ها, نیز نماز خود را بدون دست بسته, برگزار می کنند. با توجه به اینکه شیعیان, روش و کیفیت نماز و عبادات خود را از اهل بیت)علیهم السلام( فراگرفته اند و اهل بیت نزدیک ترین, افراد به پیامبر)صلی الله علیه( می باشند و از سوی دیگر دست بسته نماز خواندن در میان اهل سنت اختلافی می باشد. به خوبی می توان اطمینان یافت که روش شیعیان مطابق با واقع و براساس سنت و سیره پیامبر)صلی الله علیه( می باشد. علاوه بر اینکه اولاً, روایات تکتف در هاله ای از اجمال و ابهام است. ثانیاً, نقلش محصور به تعدادی خاص است. ثالثاً, غالب سندهای آن ضعیف است. رابعاً, در مقابل روایات تکتف, احادیثی وجود دارد که ظهور در عدم جزئیت و عدم استحباب تکتف در نماز دارد. ابن رشد قرطبی می گوید: روایات صحیحه ای از پیامبر اکرم)صلی الله علیه( وارد شده که در آن خصوصیات نماز پیامبر)صلی الله علیه( ذکر شده, ولی در آنها از تکتف و قرار دادن دست راست روی دست چپ سخنی به میان نیامده است... و لذا جماعتی معتقدند لازم است روایاتی را بپذیریم که در آنها این زیادتی, یعنی تکتف وجود ندارد, زیرا نقلش بیشتر است . بدایة المجتهد, ج 1, ص 731. از جمله روایاتی که با احادیث تکتف سازگاری ندارد, روایت ابوحمید ساعدی است, که جماعتی از محدثان آن را نقل نموده اند. ابوحمید می گوید: هنگامی که رسول خدا)صلی الله علیه( به نماز می ایستاد, دست هایش را محاذی دو شانه خود قرار می داد و تکبیر می گفت, تا آن که هر عضوی از اعضای او در جای خود به طور اعتدال قرار می گرفت آن گاه قرائت خوانده و تکبیر می گفت, و دست هایش را هنگام تکبیر محاذی شانه هایش قرار می داد. سپس به رکوع می رفت... . سنن بیهقی, ج 2, ص 501, ح 7152 سنن ترمذی, ج 2, ص 501, ح 403, باب صفة الصلاة. از این حدیث چنین استفاده می شود: 1. بزرگان صحابه بیان کیفیت نماز پیامبر)صلی الله علیه( را از او تقریر کرده اند. 2. او هنگام توصیف و بیان کیفیت واجبات و مستحبات نماز, اشاره ای به تکتف هنگام قیام در نماز نکرده است. و بسیار بعید است که ذکر نکردن او را حمل بر نسیان و فراموشی کنیم, خصوصاً با در نظر گرفتن این که اصل در قرارگرفتن دست ها, رهاشدن است نه بسته بودن. با مراجعه به روایات اهل بیت)علیهم السلام( نیز پی می بریم که آنان از تکتف احتراز جسته و آن را از عمل مجوس نزد پادشاهان خود می دانسته اند: 1. محمد بن مسلم از امام صادق یا باقر)علیهم السلام( نقل می کند که به آن حضرت عرض کردم: شخصی دست راستش را در حال نماز روی دست چپ خود می گذارد؟ حضرت فرمود: این همان تکفیر است که نباید انجام داده شود. وسائل الشیعه, ج 4, باب 51 از ابواب قواطع الصلاة. 2. زراره از امام باقر)علیه السلام( نقل می کند که فرمود: بر تو باد! به اقبال در نماز و از )قرار دادن دست راست روی دست چپ( احتراز کن, زیرا این عمل از کارهای مجوس است . همان, ج 2. با وجود روایات صحیح السندی که از طرق اهل بیت)علیهم السلام( رسیده, بر فرض که روایات تکتف معتبر باشد امر آن دائر مدار سنت و بدعت است, و شکی نیست که ترک آن به جهت احتمال بدعت, سزاوارتر است. کلمات کلیدی : اهل سنت -دست بسته -تکتف، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:42 عصر
سوال :چرا وهابیان از مسافرت به جهت زیارت قبور اولیا نهی می کنند؟ پاسخ :عمده دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور - حتی قبر پیامبر)صلی الله علیه( - روایت ابوهریره از رسول خدا)صلی الله علیه( است که فرمود: شد رحال یعنی بار سفر بستن, جایز نیست, مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی, مسجدالحرام و مسجدالاقصی صحیح بخاری, ج 2, ص 631, کتاب الصلاة صحیح مسلم, ج 4, ص 621, کتاب الحج.. در جواب از استدلال به این حدیث می گوییم: اولاً, از نظر سند به اعتقاد ما ابوهریره موثق نمی باشد و یکی از جاعلان حدیث است. در نتیجه روایات نقل شده توسط او به هیچ وجه قابل اعتماد نمی باشد. ثانیاً, از نظر دلالت نیز مخدوش می باشد زیرا در این حدیث دو احتمال است: اول, تحریم بار سفر بستن به سوی تمامی مساجد مگر مساجد سه گانه! دوم, تحریم بار سفر بستن به همه جا مگر مساجد سه گانه!! بنابر معنای اول دلیلی بر حرمت شد رحال برای زیارت قبر پیامبر)صلی الله علیه( نیست زیرا قبر پیامبر مسجد نیست. در صورت دوم نیز چنین حکمی ممکن نیست زیرا لازمه آن حرمت هر نوع سفری است اگرچه به قصد زیارت هم نباشد, که هیچ کس قائل به آن نیست. غزالی نیز به این نکته التفات پیدا کرده, می گوید: مسافرت عبادی مستحب است از جمله مسافرت به جهت زیارت قبور انبیا, صحابه, تابعین و سایر علما و اولیا. پس به طور کلی هر کس که در حال حیات به او تبرک جسته می شود, در حال ممات نیز می توان به زیارتش تبرک جست. لذا شد رحال برای تحقق این غرض جایز می گردد. این موضوع با حدیث پیامبر)صلی الله علیه(: لا تشد الرحال إلّا إلی ثلاثة مساجد منافات و تعارض ندارد زیرا حدیث مربوط به مساجد است و مساجد از آنجا که همه در فضیلت یکسانند, ترجیحی در سفر برای آن ها نیست, مگر این سه مسجد که به جهت خصوصیتی که دارند, سفر به خاطر آن ها اشکالی ندارد و این مسئله غیر از سفر برای زیارت قبور اولیای الهی است . احیاء العلوم, غزالی, ج 2, ص 742, کتاب آداب السفر. کلمات کلیدی : وهابیان-مسافرت- زیارت قبور، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:41 عصر
سوال :چرا شیعه را رافضی می نامند؟ )رافضی از ریشه رفض به معنای دوری, خروج و جدایی می باشد. )ر.ک: المنجد(.( پاسخ :از گزارش های تاریخی به دست می آید که در عصر بنی امیه, دشمنان اهل بیت)علیهم السلام(, این اصطلاح را به جهت کناره گیری شیعیان از نظام سلطه, به کار می بردند و رافضی بودن را گناه نابخشودنی به شمار می آوردند, و رافضی را سزاوار شکنجه و قتل می دانستند. ابابصیر نقل می کند: به امام صادق)علیه السلام( عرض کردم: مردم ما را رافضه می نامند. حضرت)علیه السلام( فرمود: به خدا سوگند! آنان شما را رافضه ننامیدند, بلکه خداوند شما را به این لقب نامیده است. همانا هفتاد نفر از بهترین های بنی اسرائیل به حضرت موسی و برادرش ایمان آوردند, و از این جهت آنان را رافضه نامیدند... آن گاه امام)علیه السلام( فرمود: ای ابابصیر! مردم خیر را ترک کرده و شر را گرفتند, ولی شما شر را رها کرده و خیر را برگزیدید. بحارالأنوار, ج 74, ص 093 الاختصاص, شیخ مفید, ص 401و501. کلمات کلیدی : رافضی-رافضه، امید-نا امیدی-ترجو-ارجی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/18:: 8:40 عصر
|
|
|
|