|
|
|
هرکس گفتن «نمی دانم» را واگذارد، به هلاکت گاه خود درآید [امام علی علیه السلام]
سوال :اسرائیلیّات چیست؟ پاسخ :بطور کلی اسرائیلیّات را می توان به دو نوع تقسیم کرد: 1 { تواریخ و اندیشه هائی که با عقل, و صریح یا ظاهر کتاب و سنّت مخالف است و معلوم است که نسبت دادن آن به انبیای گذشته نیز غلط و تهمت است مانند عقاید مجسّمه و مجبّره یا نسبت دادن کفر و معصیت وبلکه کبیره به انبیاء. 2 { تواریخ و اندیشه هائی که درستی یا نادرستی آنها معلوم نیست و فقط مستند آن نقل امثال کعب الأحبار می باشد و مدرک اسلامی از قرآن و حدیث ندارد. بدیهی است اینگونه نقلیّات بی اساس و غیر معتبر یا خلاف عقل و معیارهای اسلامی که بر اثر سوء سیاست زمامداران و یا اغراض بیگانگان و دسایس آنها در فرهنگ اسلام وارد شده, به هیچ وجه مورد اعتنا و اعتماد نیست و اسلام از آن منزّه است و به حمد الله کاملاً این نقلیّات از احادیث و معارفی که اصالت اسلامی دارند مشخص است. از آنجا برخی یهودیان بدخواه ویا برخی یهودیان تازه مسلمان موارد جعلی بسیاری در کتاب مقدس اضافه کردند.واحادیث جعلی فراوانی ساختند به این گونه موارد اسرائیلیات گفته میشود. امامت و مهدویت ج 2- اصالت مهدویت,آیةالله لطف الله صافی گلپایگانی کلمات کلیدی : اسرائیلیّات
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:10 عصر
سوال :اخباریّین چه گروهی بودند؟ پاسخ :مسلمین از صدر اسلام برای استنباط احکام اسلامی در درجه اول به قرآن مجید رجوع کرده و می کنند, ولی تقریباْ مقارن با ظهور صفویه در ایران جریانی پیش آمد و فرقه ای ظاهر شدند که حق رجوع مردم عادی را به قرآن مجید ممنوع دانستند, مدعی شدند که تنها پیغمبر و امام حق رجوع به قرآن دارند, دیگران عموماً باید به سنت یعنی اخبار و احادیث رجوع کنند. این گروه همان طور که رجوع به قرآن را ممنوع اعلام کردند , رجوع به اجماع و عقل را نیز جایز ندانستند, زیرا مدعی شدند که اجماع ساخته و پرداخته اهل تسنن است, عقل هم به دلیل اینکه جایز الخطاست قابل اعتماد نیست, پس تنها منبعی که باید به آن رجوع کرد اخبار و احادیث است. از این رو این گروه اخباریّین خوانده شدند. این گروه به موازات انکار حق رجوع به قرآن و انکار حجیت اجماع و عقل, اساساْ اجتهاد را منکر شدند, زیرا اجتهاد عبارت است از فهم دقیق و استنباط عمیق, و بدیهی است که فهم عمیق بدون به کار افتادن عقل و اعمال نظر نامیسّر است. این گروه معتقد شدند که مردم مستقماً { بدون وساطت گروهی به نام مجتهدین { باید به اخبار و احادیث مراجعه کنند, آنچنانکه عوامل الناس به رساله های عملیه مراجعه می کنند و وظیفه خود را در می یابند. مجموعه آثار شهید مطهری ج02 { کلیات علوم اسلامی)اصول فقه(. کلمات کلیدی : اخباریّین-اهل حدیث
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:10 عصر
سوال :طبق حدیث من مات و لم یعرف امام زمانه ... آیا اهل سنت بر مرگ جاهلیت می میرند؟ پاسخ : روایت ازپیامبر اکرم ) ص ( است که اهل سنت هم آن را نقل کرده اند. جای شبهه نیست که اگر کسی امام زمان ) عج ( خودش را بشناسد وامامت آن امام برایش ثابت شود و انکار کند یا امام را نشناسد و نشناختن او از بی مبالاتی و اهمیت ندادن نسبت به امور دین باشد )در حالی که اسباب شناختن برای او فراهم است( مردن چنین شخصی , مردن جاهلیت است . اما کسانی که نسبت به امور دینی اهمیت می دهند و زمینه پذیرش واجبات الهی را دارند )که یکی از آنها معرفت امام است( ولی اسباب و موانعی برای آنها پیش آمده که اصلا" امامت امام به گوش آنها نخورده و یا برای آنها تفهیم نشده است ,شامل این حدیث نمی شوند .تنها نسبت به آن مقدار از مسایل دین که به آنهارسیده , مواخذه می شوند .تعداد زیادی از اهل سنت , مساله امامت رانشنیده اند و یا برای آنها تفهیم نشده است و بنا به اعتمادی که به بزرگان خودشان دارند از آنها تبعیت می کنند .حکم این گونه افراد, با کسانی که نسبت به مسایل آگاهند فرق می کند. کلمات کلیدی : من مات-مرگ جاهلیت
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:9 عصر
سوال :آیا این حقیقت دارد که امام زمان ) عج ( به دست یک زن یهودی شهید می شوند؟ پاسخ :در برخی از کتاب ها ) مانند الزام الناصب ( نقل شده که شهادت حضرت مهدی ) عج ( , به دست زنی از قبیله بنی تمیم خواهد بود. البته در روایات هیچ اشاره ای به این مطلب نشده و محققان نیز تاکنون چنین روایتی را نیافته اند. به هر حال , این مطلب سربسته و نارسا و بدون دلیل است و شاید حتی با خرافات همراه باشد. ازاین رو پذیرفتن شهادت آن حضرت بدین صورت مشکل است . شهادت آن حضرت به وسیله سم نیز در روایات تصریح نشده است. کلمات کلیدی : شهادت امام زمان عج-زن یهودی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:8 عصر
سوال :معراج پیامبر اکرم)صلی الله علیه وآله( جسمانی است یا روحانی؟ پاسخ :اولاً حضرت در حال معراج بیدار بود و ثانیاً جسم داشت. منتها بخشی از سیر او مربوط به زمین و بخشی دیگر مربوط به ملکوت بود. الان که ما در این مکان در حال صحبت کردن هستیم و این معارف الهی هم مطرح می شود اولاً بیدار هستیم, ثانیاً جسم داریم, ثالثاً گفتگو, دیدن و شنیدن ما جسمانی است, رابعاً فهمیدن ما جسمانی نیست. ممکن است در جمع ما کسی باشد که این معارف را متوجه نشود و درک نکند هر چند جسمش این جا حضور داشته باشد. مثلاً کودکی که در جمع ما است می بیند و می شنود و بیدار هم هست ولی پیام و محتوای مطالب مطرح شده را درک نمی کند. در مورد معراج پیامبر هم این مطلب مطرح است. بخشی از معراج مربوط به جسم است یعنی همان سیر شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَه سوره اسراء)71(: آیه 1. اما بخشی دیگر از معراج که مربوط به مشاهده انبیا و سدرة المنتهی و گفتگو با جبرئیل و دریافت وحی و رسیدن به مقام قاب قوسین و امثال ذلک است جسمانی نبوده, گر چه پیامبر در این قسمت جسم داشته و بیدار هم بوده است, ولی درک آن حقایق والا به وسیله روح صورت می گرفته است.اگر قرار باشد همه معراج, جسمانی تلقی شود لازمه اش آن است که آنجا که قرآن می فرماید: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی سوره نجم)35(: آیه 9. جسمانی باشد, یعنی دُنُوّ )یعنی نزدیک شدن(, قاب قوسین )که نشانه شدت نزدیکی است(, سدرةالمنتهی و... هم جسمانی باشد در حالی که جسمانی بودن این امور محال است. کلمات کلیدی : معراج پیامبر - جسمانی - روحانی؟
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:7 عصر
سوال :درباره عالم مثال و بدن مثالی یا برزخی توضیح دهید. پاسخ :آنچه درعالم رؤیا می بینیم, دارای ابعاد و اندازه است ولی ماده ندارد. بدن مثالی شبیه آن است. در عالم طبیعت, بدن, حجم, ابعاد, جرم و جسم دارد. در عالم رؤیا بدن طبیعی در بستر آرمیده است ولی روح ما با آن بدن مثالی بدون جرم و دارای ابعاد در حال حرکت است. این را بدن مثالی می گویند. همه ما بعد از مرگ تا قیامت با چنین بدن مثالی همراه هستیم. بی تردید ما بدن مثالی را با علم و عمل خود می سازیم یعنی تمام اعمال و حرکات ما در شکل گیری آن بدن مثالی دخالت دارد برای مثال کسی می خواهد بدنش در قیامت شبیه یوسف)علیه السلام( باشد, می تواند با کردارش این کار را انجام دهد. اگر آن چه حسنه و زیبا است انجام دهد, آن بدن به شکل یوسف در می آید. چنانچه خدای ناکرده گناهان را مرتکب شود, بدن مثالی اش سیاه و بد چهره می گردد. آیه صدو ششم آل عمران که می فرماید: یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ سوره آل عمران)3(: آیه 601. به همین مسئله اشاره دارد. وضو نور است و انسان را نورانی می کند. وقتی در وضو صورت را می شویید, در واقع به خداوند عرض می کنید: خدایا از گناهانی که با صورتم انجام داده ام, توبه می کنم صورتم را پاک گردان. هنگام شستن دست ها باید نیت این باشد که گناهان انجام شده با دست را ترک کنید و... . به هر حال, آنچه بدن مثالی انسان را می سازد ,اعمال و نیات و کارهایی است که هر لحظه انسان انجام می دهد. کلمات کلیدی : عالم مثال - بدن مثالی - برزخی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:4 عصر
سوال :گاهی گفته می شود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب می باشد آیا چنین گفته ای صحیح است؟ پاسخ : این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی)قدس سره( در تفسیر شریف المیزان آورده و فرموده اند: آن عقلی که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل. ;توضیح مطلب این که عدهّ ای گفته اند عقل در اسلام معیار کمال انسانی است یعنی هر کس که عاقلتر است به کمال انسانی نزدیک تر و نزد خدا مقرب تر است, و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کم بهره تر و از مقام قرب الهی محرومتر است, بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زن ها به خدا نزدیک تر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطه ای است که در اثر اشتراک لفظ رُخ می دهد. ;چون عقل به صورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق می شود, لذا باید اوّلاً, روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل, زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟ ;منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته می شود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند, و عقل معیار قرب الی اللّه است, و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیک تر است, امّا عقلی که در مقدمه دوم ذکر می شود, غیر از عقلی است که در مقدمه اولی آمده است. به عبارت دیگر عقلی که در آن, زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایه تقرب الی اللّه است. ;اگر دو معنای عقل از هم جدا شود, و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم, می بینیم که هرگز نمی توان قیاسی ترتیب داد تا از آن, فضیلت مرد بر زن استنتاج شود زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل نظری است که در نحوه مدیریت در مسائل سیاسی, اقتصادی, علمی, تجربی, ریاضی و مانند آن دخیل است. ;و بر فرض هم که ثابت بشود دراین گونه از علوم و مسائل اجرایی, عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست - ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایه تقرب الی اللّه است همین عقلی است که بین زن و مرد مورد تمایز می باشد؟ آیا می توان گفت هر کس مسائل فیزیک, ریاضی, طب, طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیک تر است؟ آیا این عقل مایه تقرب است یا عقلی که عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان اصول کافی, ج 1, باب 1, 11. می باشد مایه تقرب است؟ ;چه بسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهب های باطلی که در برابر انبیا صف بستند, به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبّی ها مدعیان دروغین نبوت. که در برابر انبیا به مبارزه مذهبی برخاستند, مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون مذهب های جعلی آوردند می فرماید: یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَومَ الْقِیامَةِ سوره هود)11(: آیه 89. آنان که پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و می روند آیا مردند یا زن؟ ;بنابراین, اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی فکر برتر داشت این نشانه تقرب الی اللّه نیست, بلکه یک فضیلت زاید است, زیرا: ذاکَ عِلْمٌ لایَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ الاصول الکافی, , ج 1, باب 3, 23. علمی است که ندانستنش زیان نمی رساند. ;اگر کسی ادّعا کند که عقل مرد در جنبه یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان قوی تر از زن است, هر گز اثبات آن مقدور نیست, چرا که نه تجربه آن را نشان می دهد و نه برهان آن را تأیید می کند. ;مضافاً این که همه کمالات به اندیشه های نظری وابسته نیست. زیرا که گاهی انسان خوب می فهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشی محکم کارند به نام مرد, و بعضی ظریف کارند به نام زن, اسماء الهی هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه نصیب انسان می شود. بعضی از کمالات بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستم ستیزی و مظهر قهر و جلال حق بودن است, و بعضی مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکی از این دو صنف در خشونت و اندیشه قوی ترند, دلیلی بر آن نیست که در بخش های مهر, عاطفه, لطف, رأفت, صفا, صمیمیت و رقّت نیز قوی تر باشند. ;ذات اقدس اله, عالم را بر محور محبت اداره می کند و بسیاری از آیات قرآن درس محبت می دهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درک می کند. اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند. برگرفته از کتاب زن در آیینه و جلال و جمال, صص 222-712 و 942. کلمات کلیدی : عقل زن- عقل مرد
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:4 عصر
سوال :آیا طبق حدیث شریف علوی که فرمود: عقول النساء فی جمالهنّ و جمال الرّجال فی عقولهم عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه می شود, تا وسیله ای برای سرزنش زن و برتری مرد باشد؟ پاسخ :برای پاسخ به این سؤال لازم است به این نکته توجّه کنید که: زیور جان آدمی به ایمان است نه چیز دیگر, چنان که خدای سبحان فرمود: حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْایمانَ و زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ سوره حجرات)94(: آیه 42. خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دل های شما زینت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّی و ایمان نیز امری است معنوی, این امر معنوی یعنی ایمان, مایه جمال و زیبائی آن امر مجرد یعنی جان انسانی شده است و از آنجا که خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان )که همان جان اوست( و ایمان او تأثیری ندارد یعنی حقیقت انسان و ایمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذکر, بلکه امری مجرد است که در زن و مرد یکسان می باشد بنابراین از حدیث شریف علوی که فرمود: عقول... می توان معنای دستوری فهمید نه معنای وصفی, یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد, بلکه ممکن است معنای آن دستور, یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر زن موظف است و یا می تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و می تواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد.تحصیل کرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان, فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت به جبهه, عقل طریف لطیف و خوش و پسندیده. خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم, پیروزمندانه برگشته است اندیشه وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنری که تَمَثُّل عینی طرایف عقلی است برای مردان هنرمند میسّر نخواهد بود. خلاصه آنکه زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّی شده است و این توزیع کار نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی است برای مرد. بلکه رهنمود و دستور عملی هر یک از آنها است تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود, درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن, مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشه های درست ظهور می نماید وگرنه زن نیز چون مرد شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است. مطلب دیگری که باید به آن توجّه داشت این است که دو گونه عقل داریم: عقل نظری و عقل عملی. انسان با عقل نظری می فهمد و با عقل عملی کار انجام می دهد. یقین, جزم, ظن و گمان, وهم, خیال و مانند آن جزو شؤون عقل نظری است امّا نیّت, عزم, اخلاص و اراده, محبت, تولی, تبرّی, تقوی و عدل و مانند آن جزو عقل عملی است 3. این برداشت و تفسیر از عقل عملی نظر خاص برخی از اندیشمندان از جمله حضرت آیةالله جوادی آملی می باشد. )ر.ک: فطرت در قرآن از سلسله کتب تفسیر موضوعی قرآن, ص 92-03(. برخی از صاحب نظران دیگر از جمله حضرت آیة الله مطهری و مصباح یزدی بلکه مشهور فلاسفه نظیر فارابی و ابن سینا, بر این باورند که عقل در انسان, قوه واحدی است که همان قوه مدرکه است لیکن به لحاظ مطلق ادراک به دو قسم عقل نظری و عقل عملی تقسیم می شود و آن شأن از قوه ادراک بشر که به هست ما و نیست ما تعلق می گیرد و راجع به واقعیات هستی نظر می دهد عقل نظری نامیده می شود, اما آن شأن از عقل که به بایدها و نبایدها تعلق می گیرد و راجع به رفتار عملی انسان یعنی حوزه ارزش ها نظر می دهد, عقل عملی نامیده می شود. )ر.ک: فلسفه اخلاق مصباح یزدی ده گفتار استادمطهری ص 64(. و همین عقل عملی هم معیار فضیلت در انسان است. عقل نظری معیار اعلمیت انسان و عقل عملی معیار کرامت و افضلیت انسان است. اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیکُمْ سوره حجرات)94(: آیه 31. و این که در روایت آمده است که عقول النساء فی جمالهن و... بحارالأنوار, ج 301, ص 422. اشاره به عقل نظری است نه عقل عملی. یعنی اگر بین مرد و زن تفاوتی از نظر عقلی باشد در مورد عقل نظری یا ابزاری است نه عقل عملی.عقل نظری, عقلی است که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان )مردها( نیست. بلکه معیار فضیلت انسان, عقلی عملی است که در تعریف آن آمده است اَلْعَقْلُ ما عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الجَنان الاصول الکافی, ج 1, باب 1, 11. انسان به وسیله آن خدا را عبادت می کند و بهشت را کسب می نماید و به مقام قرب می رسد و این عقل در مرد و زن تفاوتی ندارد. بنابراین اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند نباید عقل به معنای علم مصطلح را معیار قرار دهد )یعنی عقل نظری را( بلکه باید عقل عملی را که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلی است که عُبِدَ بِهِ الرَّحْمانُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان و در این صورت, هم جَمالُ الرِّجالِ فی عُقُولِهِم و هم جَمالُ النِّساءِ فی عُقُولِهِنّ می باشد. پاسخ این سؤال از کتاب زن در آئینه جلال و جمال تألیف حضرت آیت ا... جوادی آملی گزینش شده است, صفحات 63 - 23 و 882 - 552. کلمات کلیدی : عقول النساء-جمال الرّجال
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:3 عصر
سوال :حدیث السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه چگونه با اختیار شخصی قابل توجیه است؟ پاسخ :حدیثی که از پیامبراکرم)صلی الله علیه وآله( نقل کرده اند این است: الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ الاصول الکافی, ج 8, ص 18.. بعد از وجود مبارک معصوم می پرسند: شقی در بطن مادر شقی است, یعنی چه؟ حضرت فرمود: کودکی که در رحم مادر است, خداوند مسیر زندگی اش را می داند می داند این کودک به چه صورت دوران کودکی و نوجوانی و... خود را می گذراند, کی به کاروان طالبان علم می پیوندد, با چه کسی رفیق می شود, در فلان دو راهی با اختیار خود کدام را بر می گزیند و با مقدم داشتن شهوت و غضب خود در کارها, با اراده خود به طرف شقاوت می رود. پس شقی بودن در رحم مادر به این معنا نیست که وقتی در رحم مادر است, به او سرنوشت شقاوت دهند و بگویند تو حتماً باید شقی باشی. ذات اقدس اله همه را سعادتمند خلق کرد. در سوره شمس می فرماید: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها هر دو راه فجور و تقوا را به انسان نمایاند. سوره شمس)19(: آیه 8. کلمات کلیدی : السعید سعید - الشقی شقی
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:2 عصر
سوال :می گویند روزی پیامبر اکرم)صلی الله علیه وآله( ابن ملجم را قاتل حضرت امیر خواند ابن ملجم گریست و گفت: مرا همین الان بکشید. حضرت علی نیز مکرر او را قاتل خود خواند. اگر این روایات درست است با توجه به این تأکیدها, ابن ملجم چگونه می توانست خود را نجات دهد. اگر راه فراری برای ابن ملجم وجود نداشته باشد, باعدل الهی سازگار نیست. بنابراین, برای فرار ابن ملجم از این حادثه حتماً راه فراری وجود دارد, آن راه چیست؟ پاسخ :ابن ملجم انسانی است که می توانست راه درست یا نادرست را بپیماید. انسان همیشه بین دو راه واقع است: وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ ما انسان را به دو راه حق و باطل آشنا ساختیم. سوره بلد)09(: آیه 01. انسان با میل و اراده خود راه حق یا باطل را بر می گزیند و به حرکت در آن می پردازد. ذات اقدس اله که از گذشته و آینده و حال با خبر است, می داند که فلان شخص وقتی به بلوغ رسید و سر دو راهی واقع شد, با اختیار خود, رفیق ناباب بر می گزیندو کج راهه می رود. خداوند این علم غیب را به امام و پیامبر نیز عطا می کند. آن ها هم می دانند این شخص آن کار را انجام می دهد ولی این آگاهی حق انتخاب را از فرد سلب نمی کند. او می تواند گزینش درست انجام دهد و در مسیر صحیح قرار گیرد. بدین سبب, معصومین)علیهم السلام( لب به اندرزش می گشایند هر چند می دانند با میل خود آن کار را انجام می دهد. داستانی به حضرت علی)علیه السلام( منسوب است که نشان می دهد انسان می تواند هر راهی را انتخاب کند و در برابر این انتخاب نیز مسؤول است. حضرت علی)علیه السلام( در کوفه در حال سخنرانی بود. شخصی آمد و گزارش داد که خالدبن عرطفه مرد. حضرت فرمود: او نمرده است. بار دیگر گفتند: خبر مطمئن داریم که او مرد. بعد از بار سوم, امام فرمود: او زنده است و 02 سال دیگر, به نفع یزیدیان اموی علیه امام حسین قیام می کند و گروهی نیز در پی او راه می افتند. بعد حضرت به یکی از حاضران اشاره کرد و فرمود: فلان شخص هم او را همراهی می کند. آن شخص عرض کرد: من همراهی اش می کنم؟ حضرت فرمود: آری, همراهی نکن ولی می کنی. بعدها پیش بینی امام تحقق یافت.این خاصیت علم غیب است. آن ها که علم غیب دارند, می دانند فلان شخص با میل و اراده خود فلان کار را می کند و می تواند نکند. به دلیل این که وقتی انجام داد پشیمان می شود. وقتی انسان از کاری پشیمان می شود بدان معنا است که با اختیار خود انجام داده است. خدا می داند که او, در حالی که می تواند این کار را انجام ندهد, با اختیار خود مرتکب می شود. البته قبل از ارتکاب, قصاص نمی توان کرد چون احتمال دارد در آینده بیدار گردد و از ارتکاب ناشایست چشم پوشد. کلمات کلیدی : قاتل حضرت امیر -ابن ملجم
[ نظر:() ]
ن : مرتضی حسین زاده
ت : 89/12/14:: 2:2 عصر
|
|
|
|